part 4

522 37 5
                                    

چک نشده

Hyunjin

بعد از چند دقیقه دیدم آقایان لی اومدن
خیلی استرس داشتم
=حال لیکسیم خوبه
!حال فیلیکس خوبه
+آروم باشید فعلا اون تو هستن
=جراحتش خیلی بد بود
+نمیشه چیزی گفت
چند ساعت گذشت تا دیدم بلاخره دکتر اومد بیرون
=آقای دکتر حال پسرم خوبه
/بله عمل به سختی پیش رفت ولی حال بیمار الان خوبه الان بردنش تو بخش
+خیلی ممنونم
بعد چند ساعت فیلیکس بهوش اومد
الان وقتش بود بهش بگم دوسش داره
Felix
چشمام باز کردم دیدم تو اتاقی شبیه بیمارستان یکم دقت کردم دیدم آره اینجا بیمارستان با خودم گفتم
اینجا چیکار میکنم
خواستم پاشم که شکمم درد گرفت که تازه یادم اومد
از اون بچه قلدرهای عوضی چاقو خوردم
دیدم در باز شد همه یدفعه حمله کردن ترسیدم که داشتم می‌افتادم زمین که هیونجین من رو گرفت
=بلاخره بهوش اومدی لیکسیم
/حالت خوبه پسرم
+بیدار شدی فیلیکس
^حالت بهتره
÷خوب 
_بابا یه نفس بگیرید حالم خوبه الان بهوش اومدم
و شما چرا اینجوری درو باز میکنید کم مونده بود پاشم فرار کنم
همه به حرفم خندیدن که آپام گفت
/عزیزم خیلی نگرانت بودیم برای همین حواسمون نبود
یواش درو باز کنیم
_آه  اون عوضی یا چیشدن
+بردیمش پیش مدیر اخراجشون کردن و ازشون شکایت کردیم مثله اینکه امروز دادگاه دارن
(بله بچه پولدارا اینطورین دیگه قشنگ هرکی اذیتشون میکنه ببرنشون زندان)
_اوه کی مرخص میشم
/امشب اینجا میمونی
_باشه شما برید بخوابید دیروقته و بابت این مسئله معذرت میخوام آپا و ددی اگه بیام خونه براتون تعریف میکنم
/پسرم برامون تعریف کن باشه اما من میمونم
_نه آپا بری 
هنوز حرفم تموم نشد که هیونجین گفت
+شما برید من میمونم
/نه پسرم خودم میمونم
+خیالتون راحت شما برید استراحت کنید و فردا من فیلیکس رو میبرم خونه خودم
_چراااااا
+چون تو دوست پسرمی
_اونوقت کی گفته
+کسی لازم نیست بگه وقتی خودم هستم
/باشه پسرا دعوا نکنید بیا بریم ییبو و مراقب پسرم باش زیاد تو عملیات بهش فشار نیار
_اپاااااا بای بای آپا و ددی امیدوارم شب هاتی داشته باشید
÷خجالت بکش بچه
_نمیکشم
/ما رفتیم خداحافظ پسرا
هممون باهم گفتیم
خدانگهدار آقایان لی
آپا و ددیم رفتن که برگشتم روبه هیونجین گفتم
_این چه فاکی بود گفتی
+واقعیت
_من کی گفتم دوست پسرتم
+خودم
_پامیشم میزنمتا
^بچه ها دعوا نکنید هیون ما هم رفتیم فیلیکس امیدوارم حالت خوب شه
_مرسی بچه ها ببخشید که تا الان منتظر من موندید
^این حرف رو نزن خواهش میکنم مادیگه میریم بای بچه ها
_بای
+بای هیونگ ها
بچه ها رفتن من و هیونجین موندیم کع هیونجین گفت
+فیلیکس من دوستت دارم
من شوکه شدم ضربان قلبم رفت بالا منم یه حس هایی بهش داشتم با اینکه خیلی همدیگه رو نمی‌شناسیم ولی انگار چن ساله هم رو می‌شناسیم
پس منم صادقانه بهش گفتم دوست دارم

بچه ها دوستتون دارم ❤💋
                  ☺ ووت و کامنت یادتون نره ☺

BABY HARSH    HYUNLIXحيث تعيش القصص. اكتشف الآن