part 11

272 14 3
                                    

چک نشده



Felix
بیدار شدم دیدم یه جای سفید شبیه بیمارستانه دیدم بله بیمارستان
تمام صحنه های دیروز از جلو چشمام رد شد
اشک تو چشمام جوشید مامان بزرگ رو از دست داده بودم
یه صدا های بلندی از بیرون می اومد
دیدم در واشد بچه ها با هیون اومدن داخل
داد میزدن تا دکتر بیاد
دکتر اومد معاینهم کرد یکم دست و پاهام رو سوزن سوزن کرد می‌پرسید درد میفهمم یانه که من با سرم تایید کردم رفت بیرون بچه ها هم رفتن
Hyunjin
صب دیدیم نگهبان میگه که تیان فرار کرده مثله اینکه در رو با سیم باز کرده رفته
اعصابم انقد داغون بود که دیدم فیلیکس بهوش اومده سریع رفتم دکتر رو خبر کردم اومد فیلیکس رو معاینه کرد رفت بیرون به ماهم گفت بریم پیشش
رفتیم بیرون که گفت
#خدا مثله اینکه دوستتون داره ایشون فلج نشدن
وقتی این خب رو شنیدیم انگار دنیا رو بهمون داده بودن
گفتم
+خیلی ممنون آقای دکتر خیلی ممنون
#خواهش میکنم
بعد رفت رفتیم تو که دیدم فیلیکس داره گریه میکنه
رفتم نزدیک گفتم
+لیکس گریه نکن عشق من
+باهم انتقام مامان بزرگ رو میگیریم باشه عشقم گریه نکن
اروم سر تکون داد که در باز شد بچه ها اومدن تو جونگین گفت
*فیلیکس حالت خوبه
فیلکس اروم سر تکون داد
جونگین گفت
*پسر زود تر خوب شو یه مسابقه موتور سواری قراره آخر ماه برگزار بشه بیا باهم مسابقه بدیم
دیدم فیلیکس انقد خوشحال شد گفت
_مرسی بچه هامرسی که کنارم هستید
که سونگمین گفت
^این چه حرفیه فیلیکس تو مثله داداشمون میمونی
+فیلیکس دیگه گریه نکن یکم استراحت کن بزودی مرخص میشی باید جون داشته باشی تا اینکه انتقام بگیری
با سر تکون داد رفتیم بیرون که گوشی چان زنگ زد
رفت اون ور صحبت کرد که قیافش تغییر مود داد انگار خبر بدی شنیده 
گفت
×بچه ها یه خبر بد ..... اپای و ددی فیلیکس تصادف کردن بایه ماشین احتمال بیشتر عمدیه  امروز صبح خبر مردنشون اومد  بچه ها نباید تلویزیون رو روشن نکنید بچه ها خبر الان همه جا پیچیده
*دیگه من نمیتونم تحمل کنم
÷منم
+بچه ها اروم باشید احتمال زیاد کار تیانه باید پیداش کنیم
دیدم فیلیکس داد میزنه
Felix
یه پرستار اومد تو دستگاه هارو چک کنه که گفت
€تسلیت میگم بهتون غم اخرتون باشه
_منظورت... چیه
€پدراتون در تصادف مردن مگه نمیدونستید
انقد تو شوک رفتم که باورم نمیشد
اپام و ددیم مگه نرفتن بوسان پس مردن چیه حتما داره شوخی میکنه آره
_شوخی میکنی آره
€نمیدونستید
باورم نمیشد عین دیوونه ها شروع کردم داد زدن گفتم
_خفه شو پرستار هرزه چی داری میگییی
که هیون اومد تو ازش پرسیدم
_هیون این چی داره میگه آپا و ددیم مردن
_بگو که واقعیت نداره
چانگبین گفت
&فیلیکس اروم باش
_بهم بگید حقیقت ندارههههه
دیدم هیونجین سرشو انداخت پایین گفتم
_بهم بگو هیونننن
+فیلیکس اروم باش
_بهم بگیددددد لعنتیااااا
که هیون باخشم رو به پرستار غرید
+گمشو بیرون هرزهههههه
پرستار ترسیده رفت بیرون هیون اومد نزدیک گفت
+اول اروم باش تا بهت بگم
_من آرومم بگو
+فیلیکس ....آپا و ددیت ....مرده
عین یه روح شدم به دیوارم زل زدم حتی واسه خودمم ترسناک بود
Hyunjin
عین دیوونه ها به دیوار زل زده بود ترسناک شده بود که گفت
_من میخوام ترخیص بشم
+باشه
_جونگین لباس بیار برام
بلند شد رفت لباساشو عوض کنه
منم رفتم برگه ترخیص فیلیکس رو بگیرم که دیدم رنگ فیلیکس پریده زودتر از هممون راه افتاد سوار موتورش شد گفت
_الان کجا ان
چان گفت
^پزشک قانونی.......
بعد بی توجه به ما سریع با موتور رفت سمت پزشک قانونی بعد نیم ساعت رسیدیم فیلیکس رفت تو
_کاره تیانه؟
+اره
_چن تا هکر بگو ردیابش کنن یه جای متروک پیدا کنید برام یه چن تا بادیگار برام پیدا کن
+میخوای چیکار کنی
خشک برگشت سمتم گفت
_میخوام قاتل بشم
بعد رفت روبه بچه ها گفتم
+بهم کمک کنین بچه ها مینهو تو هکر پیدا کن
جونگین تو بادیگار پیداکن با سونگمین
چان و چانگبین یه جای دور و متروک پیدا کنین
بچه ها باشه گفتن
رفتیم دنبال فیلیکس دیدیم فیلیکس زانو زده داره زجه میزنه
_شما ها دیگه چراا
_شما ها دیگه چرااااا
_چرا تنهام گذاشتیننننن
_قسم میخورم انتقام میگیرمممم
_قسم میخورمم

بچه ها چه غم انگیز بود
نویسنده رو بگا ندید
من اروم فرار کنم
                😇ووت و کامنت یادتون نره 😇

BABY HARSH    HYUNLIXDove le storie prendono vita. Scoprilo ora