فقط کاورررر:)))))
سریع از پله ها پایین رفت ، با داد و بغض تهیونگ و صدا میکرد.
+ته صدامو می شنوی ؟؟؟
ته خواهش میکنم
توت فرنگی پاشوکوک آروم سر تهیونگ و رو پاش گذاشت و با گوشیش
شماره آمبولانس و گرفت.
+سریع به آدرس *****یه آمبولانس بفرستید فقط سریع سرش ممکنه ضربه خورده باشه .
تماس و قطع کرد و با بغض به تهیونگ نگاه میکرد اون خیلی نگران بود ، اون الان واقعا ترسیده بود از اینکه تهیونگ چیزیش
بشه .....+ته الان آمبولانس میرسه باشه؟؟؟ من پیشتم نترس
تهیونگ آروم چشماشو باز کرد
_کو..ککوک هول کرده به تهیونگ نگاه کرد.
+توت فرنگی من اینجام...تهیونگ دست کوک و فشار داد.
_کوک پام خیلی درد می کنه+ الان آمبولانس میاد باشه ؟! فقط تحمل کن
آروم ته رو بغل کرد ، الان که ته بهوش اومده بود خیالش راحت تر شده بود.بعد از اینکه آمبولانس اومد سریع ته رو سوار کردن و کوک هم با آمبولانس اومد و الان تو بیمارستان بودن .
دکتر به کوک گفت که آسیب جدی ندیده و فقط پاش ضربه خورده برا همین چند روزی باید استراحت کنه .
الانم تهیونگ از درد بیهوش شده بود که بهش مسکن دادن .کوک صندلی رو برداشت و بغل تخت ته نشست.
+توت فرنگی دردسرساز
آروم زمزمه کرد و به ته که مثل فرشته ها خوابیده بود نگاه کرد .
امروز خیلی ترسیده بود از اینکه ته چیزیش بشه ، وقتی قیافه ته که داشت درد میکشید میاد جلو چشمش عصابش خورد میشه .....
_کوک ...
تهیونگ آروم زمزمه کرد .....کوک جلو اومد و با لحن
دلگرمی گفت:
+توت فرنگی چیزی میخوای ؟تهیونگ با مظلومیت سرشو تکون داد.
_می خوام از اینجا برم ....کوک سرشو تکون داد و با لبخند به ته نگاه کرد:
+ته ته الان میرم با دکتر صحبت میکنم می ریم خونه ی من.ته با تعجب گفت:
_چرا خونه تو؟کوک خنده ای کرد .
+چون نمیشه که با این وضعیت تنها باشی و اینکه باید باهم حرف بزنیم .+ و اینکه.....
کوک ویلچر و جلو آورد .
باید با این تا دم ماشین بریم .تهیونگ اخمی کرد .
_من عمرا با این بیام ....کوک جلو آمد .
+ته تو پات آسیب دیده .
تهیونگ بازم اخمی کرد و روشو برگردوند_نچ نمی خوام با اون بیام
کوک رو تهیونگ خم شد و یه دستشو زیر پاهاش و دست دیگشو پشت کمر پسر گذاشت و براید استایل بغلش کرد .
تهیونگ با بهت به کوک نگاه میکرد .
_هی داری چیکار می کنی دیکهد؟؟؟؟
کوک با عصبانیت به ته نگاه کرد که ته دیگه جرعت حرف زدن نداشت.
DU LIEST GERADE
H͓̽a͓̽t͓̽e͓̽ ͓̽G͓̽a͓̽m͓̽e͓̽
Romantikچی میشه اگه دو نفر به خاطر یه اشتباه توی یک شب خاطره انگیز از هم متنفر باشن طوری که دیگه نخوان ببینن! و بعد از چند سال دوباره همو ملاقات کنن اما فقط نه یه دیدار بلکه اونا میفهمن که همکار همن! _______________________________________________________ ت...