•'¯'•» season 2 (are we just fucking friends?!)«•'¯'•

39 7 1
                                    

Season 2


میای که از اول شروع


کنیم و انقدر مثل دشمن و رقیب


رفتار نکنیم و دوست هم بشیم ؟


کوک با لبخند سرشو مثل بچه ها تند تند بالا پایین کرد و تهیونگ و بغل کرد که تهیونگ ریز خندید ...


_یاااا داری لهم میکنی....

کوک خندید و ازش جدا شد و با شوق گفت:


+توت فرنگی نمیدونی چقدر خوشحال شدم ....میدونی من که تو مهمونی ازت خوشم نیومد اما بعد که با هم


رفتیم تو موزه و وقت گذروندیم ....اون روز یکی از بهترین و هیجانی ترین روزهای عمرم بود البته اگه اون سوجون دیکهد گند نمیزد....

تهیونگ قهقهه زد و روی تخت ولو شد ...اون الان لقبی که خودش به کوک میداد و به سوجون داد ....


کوک هم از خنده های تهیونگ خندش گرفت و بعد با لحن شرمنده ای گفت:


+و ته معذرت می خوام که اونروز ولت کردم

ته دوباره روی تخت نشست که چشمش افتاد رو دست کوک....


_فاااک کوککک

کوک با تعجب به تهیونگ نگاه کرد و بعد دستشو دید...


+اوه چیزی نیست فقط باید پانسمانش کنم ...

تهیونگ با نگرانی و نگاه ترسیده از رو تخت بلند شد و


جلوی کوک وایساد.


_چجوری ...این..اینطوری شد ؟؟؟

کوک از رو تخت بلند شد و رو به روی تهیونگ وایساد .


+توت ف...

تهیونگ سریع وسط حرفش پرید ...


_کوک می دونی که باید راستشو بگی؟

کوک پوفی کشید .


+وقتی داشتم در و باز میکردم اینطوری شد ...

تهیونگ لباش و آویزون کرد و به کوک نگاه کرد .


_جعبه کمک های اولیت کجاست؟

کوک لبخندی زد و وارد حموم اتاق شد که تهیونگم پشت سرش اومد ...
از تو باکس پایین آینه جعبه رو برداشت و به تهیونگ داد .


_رو تخت بشین برات پانسمان میکنم.

کوک رو تخت نشست و خنده ای کرد و با خنده گفت:


+نمیدونستم انقدر دوست مهربونی هستی ؟

تهیونگ پماد و برداشت و رو دست پسر آروم پخش کرد.


_پس فکر کردی چی ؟ اما اینم بدون که با کسایی که اذیتم میکنن اصلا مهربون نیستم .

کوک خنده ای کرد و ادامه داد...

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Oct 27, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

H͓̽a͓̽t͓̽e͓̽ ͓̽G͓̽a͓̽m͓̽e͓̽Where stories live. Discover now