Part5

1.3K 322 71
                                    

با لبخندی بزرگ روی لب‌هاش، به کافه برگشت و مقابل چشم‌های منتظر و متعجبِ جیمین، سر جای خودش نشست.
چنگال رو داخل کیک وانیلی فرو برد و تکه‌ی نسبتاً بزرگی رو داخل دهنش گذاشت.

جیمین همون‌طور با لب‌های بازمونده و چشم‌های درشت‌شده نگاهش می‌کرد، بدون اینکه یک کلمه حرف بزنه.
از نظرش چنین لبخندی از سوی تهیونگ زیادی عجیب بود و عجیب‌تر از اون این بود که همین الان تهیونگ دنبال یه پسر دوید؟!
تهیونگ کیک رو قورت داد و نِی آیس‌ کارامل ماکیاتوش رو به لب‌هاش نزدیک کرد؛ اما قبل از خوردن نوشیدنیش، پرسید:
_چرا شبیه به جن‌زده‌ها نگاهم می‌کنی؟

_اون پسره کی بود؟

جیمین یک دفعه پرسید و به جلو خم شد. نگاه مستقیمش داشت تهیونگ رو سوراخ می‌کرد و بتای جوان برای فرار از اون نگاه، یک جواب سرسری داد.

_فقط یکیه که می‌شناسمش.

_آهان، بعد تو گفتی و منم باور کردم.

_اونش دیگه مشکل خودته.

کوتاه جواب داد و بعد از گرفتن نِی با دندون‌هاش، از پنجره بیرون رو نگاه کرد. ممکن بود جونگ‌کوک از این سمت بخواد برگرده.

 ممکن بود جونگ‌کوک از این سمت بخواد برگرده

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Mania AUWhere stories live. Discover now