(فلش بک صبح همان روز)
_کیم تهیونگ؟
بتا در اتاق رو پشتسرش بست و داخل شد.
_خودم هستم.
دکتر لبخند زد به مبل دو نفرهی مقابلش اشاره کرد.
_بفرمایید بشینید.
تهیونگ روی مبلی که دکتر اشاره کرده بود نشست و دستهاش رو روی زانوهاش گذاشت.
از قبل آزمایش داده بود و دکتر قرار بود فقط راجع به نتایج آزمایشهاش باهاش صحبت کنه.
دکتر برگههای آزمایش رو روی میز گذاشت و به نوشتههای ناخواناش اشاره کرد._توی نتایج آزمایشهاتون مورد عجیب یا غیرعادی مشاهده نشده، چرا تصمیم گرفتید آزمایش بدید؟
بتا یک دم عمیق گرفت و بعد از تکیه به مبل، پاهاش رو کمی از هم فاصله داد.
_من میتونم رایحهی یک نفر رو حس کنم.
ابروهای دکتر به نشونهی دقت بالاتر کمی جمع شد و ساعد دستهاش رو روی زانوهاش گذاشت.
_طبق اطلاعاتی که در اختیار من قرار دادید، شما بتا هستید.
_درسته.
_اون شخص چطور؟
_آلفاست.
_جنسیت اولیهشون؟
_مرد.
دکتر سری به نشونهی فهمیدن تکون داد و نگاه دیگهای به برگهها انداخت.
حسکردن رایحه در دو صورت امکانپذیر بود که میتونست با پرسیدن سؤالات بیشتر متوجهشون بشه؛ اما نتایج نرمال آزمایشها یکی از اون دو مورد رو رد میکرد که دکتر موظف بود راجع بهش توضیحاتی بده._نمیدونم تا چه اندازه با آناتومی بدن گونههای خودتون آشنا هستید، آقای کیم تهیونگ. بتاها گرگهایی هستن که بین دستههای دیگه معمولیتر بهنظر میرسن. گرگهایی که نه رایحه دارن و نه چرخهی هیت و رات.
با هر توضیح دکتر، تهیونگ سرش رو به نشونهی دونستن کمی تکون میداد و چیزی نمیگفت.
قطعاً اون بتا بهخوبی با آناتومی بدن خودش آشنا بود؛ اما نه به اندازهی یک دکتر._اما موضوعی هست که هنوز خیلی از گرگها راجع بهش اطلاعاتی ندارن، اون هم اینکه بتاها بین دو دستهی دیگه برتریهایی دارن.
برتری یا معمولیبودن؟
اینکه اونها رایحه یا چرخهی هیت و رات نداشتن میتونست نشونهی برتربودن باشه؟
دکتر لبخندی به چهرهی خنثی تهیونگ زد و گفت:
_بذارید حدس بزنم چی توی ذهنتون میگذره. درواقع این مورد هم میتونه نشونهی برتربودن باشه؛ اما باید بگم که این همهی ماجرا نیست. یک واقعیت راجع به بتاها هست که کمتر کسی درموردش اطلاعات داره اون هم اینکه بتاها تنها گونهای هستن که ژن هر سه دسته رو داران.
YOU ARE READING
Mania AU
Fanfictionهمهی ماها روزانه صدها نفر رو میبینیم، از کنارشون رد میشیم، باهاشون برخورد میکنیم و شاید حتی چند لحظهی کوتاه چشمتوچشم بشیم و بعد خیلی عادی انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده از کنار هم میگذریم؛ بدون اینکه همدیگه رو بهیاد بیاریم. اما تا حالا شده یک...