یون را در بغل خود نشاند و شروع به خواندن کتاب قصه ای که پسرش دوست داشت، کرد.یون آب نبات چوبی توت فرنگی اش را مک می زد. همزمان که به قصه گفتن پدرش گوش میداد، شکل های کتاب را میدید.
جان در حالی که دکمهی پیراهنش را می بست وارد اتاق یون شد
"ییبو بهتره زود آماده بشی"
یون سریع در بغل ییبو چرخید
"پاپا منم میخوام بیام"
ییبو بوسه ای به پیشانی پسرش زد
"عزیزم تو مطب حوصلت سر میره"
یون که زیاد از حرف پدرش خوشش نیامد فهمید که باید چگونه پاپای مهربانش را راضی کند.
مانند بچه گربه ای سرش را به سینهی ییبو می مالید و از پدرش خواهش می کرد
"پاپا یون تو خونه خسته شده...پاپا یون میخواد بیاد ...پاپا دلت میاد یون کوچولو کنارت نباشه؟"
جان که از این زبان ریختن های پسرش خنده اش گرفت، سریع به سمت آن کوچولویش رفت و یون را ناگهانی در بغل خود کشید.
"ددی...ددی یون کوچولو میخواد باهاتون بیاد"
"ولی حوصلت سر میره کوچولو"
آخرین باری که یون را همراه خود بردند، کودک آنقدر قبل از رفتن به داخل مطب، بخاطر سر رفتن حوصله اش، در بغل جان از خستگی اش گفته بود که دو پدر آن روز از بردنش پشیمان شده بودند.
"نه نمیره...یون کوچولو میخواد صدای تالاپ تولوپ اون ستاره کوچولو رو بشنوه"
اولین بار که یون صدای قلب آن موجود کوچکی که درون شکم پاپا ییبویش بود را شنید، آنقدر ذوق زده شده بود که هیچوقت آن روز را از خاطر نبرد و مطمئن بود همیشه در ذهنش می ماند. آن شب که به خانه برگشت مدام سر بر روی شکم ییبو می گذاشت تا دوباره آن صدا را بشنود اما دیگر نتوانست.
"اگه قول بدی زود خسته نشی تو رو هم می بریم"
یون بوسه ای محکم و ناگهانی به گونه ی جان زد
"یون کوچولو اصلا خسته نمیشه"
سه نفرشان درون مطب حدود چند دقیقه ای منتظر بودند که نوبتشان شد.
ابتدا ییبو و به دنبالش جان که یون را در آغوشش داشت وارد شد.
"ببین کیا اومدن"
جان و ییبو سلام کردند و کنار هم ایستادند.
جیانگ از پشت صندلی اش بلند شد و به سمت دوستانش رفت.
"فنگ کووچولو حالش خوبه؟"
جیانگ سری برای ییبو تکان داد و لبخندی زد
"خوبه و تو خونه فقط داره شیطونی میکنه"
سونگ جیانگ که از آمدن آن ها و بیشتر یون کوچولو خوشحال شد سریع جلو رفت و یون را از آغوش جان بیرون کشید و بوسه ای آبداری به لپ هایش زد.
CZYTASZ
my little stars (ستاره های کوچک من)
Fanfictionخانواده کوچک شیائو جان و وانگ ییبو آلفا و امگایی که دو فرزندشان را با عشق و علاقه بزرگ میکنند و گاهی درگیر تلخی های دنیا می شوند. ژانر : امگاورس ، اسمات ، امپرگ جان تاپ 🪽🌟