دو هفته زودتر از چیزی که سونگهوا انتظارش رو داشت گذشت و بالاخره فردا روز رویداد ورزشی بود. خوشبختانه پرستار جدیدی برای مدرسه پیدا کرده بود و مینگی بعد از مرخصیش همه چیز رو سر و سامون داده بود و طبق برنامه پیش رفته بود و تا اینجا مشکلی نبود، لباس ها و ست ورزشی هایی هم که آلفا طراحی کرده بود آماده بود. تنها چیزی که امگا نیاز داشت آروم گرفتن توی بغل آلفا و استشمام رایحه ی آرامش بخشش بود. هونگ جونگ گوشه ی تخت دراز کشیده بود و مثل همیشه با گوشیش سرگرم بود،سونگهوا یقه ی لباس خواب سیمانی رنگ ساتنش رو صاف کرد و کنارش روی تخت دراز کشید و انگشت آلفا که لاک داشت رو نوازش کرد
_لاک ناخنت خراب شده...وقتشه عوضش کنی...
هونگ جونگ که میدونست امگا دنبال جلب کردن توجه اونه گوشیش رو کنار گذاشت و دست های سونگهوا رو گرفت
_میخوای باهم لاک بزنیم؟!...خیلی وقته اینطوری باهم وقت نگذروندیم...نظرت چیه عزیزم؟!
سونگهوا با لبخند سر تکون داد و به کمک آلفا از روی تخت بلند شد و پشت میز گوشه اتاق کنار قفسه لاک ها نشست و نگاهی به رنگ ها کرد ، هونگ جونگ در حالی که لاک ناخنش رو پاک میکرد گفت
_یه رنگ انتخاب کن عزیزم....هرچند که تنوع زیادی نداره...
سونگهوا لاک آبی رنگی رو انتخاب کرد و روی میز جلوی دست هونگ جونگ گذاشت و دست هاش رو جلو آورد و بدون حرف حرکات آلفاش رو نگاه کرد که با دقت ناخن هاش رو رنگ آمیزی میکرد. با تموم شدن کارش هونگ جونگ نگاهی به ناخن ها و دست هاش کرد و لبخند زد
_چطوره؟!...خوشت میاد؟!...ناخنات با لاک خیلی قشنگتر شدن...
سونگهوا نگاهی به دست هاش کرد و با سر تایید کرد و دست های آلفا رو گرفت
_بده من دستت رو...نوبت منه...میخوام واست لاک بزنم...
هونگ جونگ بدون مخالفت دست هاش رو بین دست امگا گذاشت و منتظر نگاهش کرد، سونگهوا لاک مشکی رنگ رو برای آلفا انتخاب کرد و با دقت شروع کرد.
_میدونم چیزی ذهنت رو درگیر کرده...بهم بگو سونگهوا...من برای تو اینجام...
سونگهوا بدون اینکه نگاهش رو از انگشت های آلفا بگیره به کارش ادامه داد و گفت
_بعد از ماه کامل...موقع هیتمه....فقط همین...چیز مهمی نیست...آه...خراب شد دستت رو تکون نده...
هونگ جونگ با گرفتن دست امگا متوقفش کرد و مجبورش کرد توی چشم هاش نگاه کنه و گفت
_هیت؟!...چرا زودتر بهم نگفتی سونگهوا؟!..منظورت چیه که چیز مهمی نیست؟!
_به هر حال که تو قرار نیست اینجا باشی....برنامه ت پره...مثل دفعات گذشته...
_من برنامه م رو برات خالی میکنم...دوره ت سه روزه درسته؟!...من...متاسفم که دفعه قبلی مجبور شدی تنها باشی...
YOU ARE READING
Be My Safe place (ATEEZ)
Fanfictionداستان امگاورس و دارای قوانین خاص خود است و با بقیه ی امگاورس ها فرق دارد پس حتما توضیحات رو قبل از شروع داستان مطالعه کنید تمام اتفاقات و شخصیت ها ساختگی می باشد و به زندگی اصلی آیدل ها ربطی ندارد این کتاب در بعضی قسمت ها اسمات دارد اگر دوست ندارید...