داستان امگاورس و دارای قوانین خاص خود است و با بقیه ی امگاورس ها فرق دارد
پس حتما توضیحات رو قبل از شروع داستان مطالعه کنید
تمام اتفاقات و شخصیت ها ساختگی می باشد و به زندگی اصلی آیدل ها ربطی ندارد
این کتاب در بعضی قسمت ها اسمات دارد اگر دوست ندارید...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
چه یونجون ۲۴ ساله آلفا رایحه ی دریایی مدل و رقصنده و مربی اسکیت (شغل سابق) مدل شرکت matz (شغل فعلی) جفت کیم ریئون مهربون و پر انرژی
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
کیم ریئون ۲۴ ساله آلفا رایحه ی سرو کوهی و ارکیده گرافیست و نوازنده ویالون (شغل سابق) پرستار مدرسه (شغل فعلی) جفت یونجون ساکت و کم حرف و مهربون . . . قسمت ۱۱
یونجون با نفس نفس و تپش قلب زیاد از خواب پرید و به سرعت چشم هاش رو باز کرد و توی جاش نشست و سعی کرد آروم باشه، دوباره یکی دیگه از همون کابوس های لعنتی به سراغش اومده بودن. بعد از بهوش اومدنش توی بیمارستان تقریبا هر شب کابوس میدید ولی از اونجایی که یه بخشی از حافظه ش درست کار نمیکرد تمام کابوس هاش نامفهوم و آزار دهنده بودن و خیلی وقت ها با صورت خیس از اشک چشم هاش رو باز میکرد و دردی توی قلبش حس میکرد. با آروم شدن نفس هاش و نرمال شدن ضربان قلبش از تخت پایین رفت و بعد از پوشیدن تیشرت ساده ای اتاق خواب رو ترک کرد. ریئون پشت پیشخون آشپزخونه نشسته بود و با آهنگ بیکلامی که از لب تابش پخش میشد سرش رو به آرومی تکون میداد و در عین حال چیزی رو توی لب تاب بررسی میکرد، پیژامه ی ساتن مورد علاقه ش رو به تن داشت و موهاش بخاطر دوشی که چند ساعت قبل گرفته بود هنوز کمی نم داشت و آزادانه دورش ریخته بود. یونجون با لبخند بهش نزدیک شد و کنارش روی صندلی دیگه پیشخون نشست و سرش رو روی شونه چپ دوست دخترش گذاشت و به صفحه لب تاب نگاه کرد
