Be My Safe place (ATEEZ)

16

یونهو ظرف میوه هایی که پوست کنده بود و خرد کرده بود رو همراه با چنگال کوچیکی با خودش به اتاق کار مینگی برد و با دیدن آلفا که عینک طبی روی چشم هاش بود و پشت میزش مشغول تایپ کردن چیزی بود لبخند زد و سمتش رفت. ظرف توی دستش رو روی میز گذاشت و به مینگی نزدیک شد لیوان خالی قهوه ش رو که معلوم نبود از کی روی میز بود برداشت، آلفا که تایپ کردنش تموم شده بود دستش رو دور کمر یونهو انداخت و امگا رو روی پاهای خودش نشوند.

_کجا میری کلوچه؟!...یه بوس بده ببینم...

مینگی گونه ی نرم یونهو رو پر سر و صدا بوسید و باعث خنده ی امگا شد

_چکار میکنی مینگی‌...من سنگینم....پات درد میاد...

مینگی اعتراض کرد و محکمتر یونهو رو به خودش فشار داد

_اصلا هم سنگین نیستی...دلم برات تنگ شده بود...اولش که مسافرت کاری بودی حالم که اومدی تا دیروقت توی شرکتی...کیم هونگ جونگ رو باید...

_یاااا...آروم باش‌...تقصیر هیونگ نیست....امگاش...سونگهوا هیونگ هیت شده...واسه همین چند روزی شرکت نیست...

مینگی سیبی که سر چنگالش بود رو به لب های یونهو نزدیک کرد و گفت

_آره راست میگی...بخاطر همین هیونگ مرخصیه و من مجبورم پایان روز چیزایی که نیاز به تاییدش داره رو براش ایمیل کنم...

یونهو روی پاهای آلفا جابجا شد و در حالی که موهای بلند مینگی نوازش میکرد گفت

_فکر کنم اگه...من جای سونگهوا هیونگ بودم عمرا همچین چیزی رو تحمل نمیکردم...اگه تو هم جای هونگ جونگ هیونگ بودی...بخاطر هیت من بیخیال همه چیز میشدی و بیزینست شکست میخورد....ورشکسته میشدیم...

مینگی در حالی که می‌خندید پشت کمر یونهو رو نوازش کرد و گفت

_چون هیچی ارزشش از امگای من بالاتر نیست...

یونهو به مینگی لبخند زیبایی زد و لب هاش رو روی لب های آلفا گذاشت

_من عاشقتم مینگی...خوشم میاد وقتی منو لوس میکنی...

آلفا روی لب های امگا لبخند زد و بین بوسه "منم عاشقتم" رو روی لب هاش زمزمه کرد. یونهو با احساس دست گرم آلفا که از زیر تی شرت گشاد مشکی رنگش کمرش رو نوازش میکرد بین بوسه ناله ای کرد و دست هاش رو دور گردن مینگی حلقه کرد. با احساس کمبود اکسیژن هر دو از هم فاصله گرفتن و یونهو سرش رو توی گردن مینگی فرو کرد و سعی کرد حرکات دستی مینگی زیر تی شرتش رو نادیده بگیره ، اما با فشرده شدن سر سینه ی چپش بین انگشت های مینگی ناله ای کرد و سرش رو از گردنش بیرون آورد

_مینگیا‌...کارت رو تموم کردی که شیطونی میکنی؟!...اذیتم نکن...

آلفا با نیشخند ابرویی بالا انداخت و زیر رون های لاغر امگا رو گرفت در حالی که سمت اتاق خواب مشترکشون میرفت گفت