روی تخت نشسته بود و به پسری که 3 روح پشت سرش ایستاده بودن خیره شد. نفس عمیقی کشید و گفت:"الان دقیقا چه کوفتی اتفاق افتاده؟"
بکهیون شونه ای بالا انداخت و گفت:"کافیه یه روح لمست کنه... یا تو لمسش کنی، وارد دنیاشون میشی، البته اگر نمرده باشی... یا حتی اگر مرده باشی."
چانیول نگاهش کرد و گفت:"خودت فهمیدی چی گفتی؟"
استوارت خندید و گفت:"الان صدام رو میشنوی؟ من یه روحم!"
چانیول پوکر فیس نگاهش کرد و گفت:"آره هم صدا دارم هم تصویر فول اچ دی!"
-:"خوبه. پس بذار من بهت کامل توضیح بدم. ما ارواح، برخلاف تصور شما انسانها، میتونیم شما رو لمس کنیم. کافیه چشممون شما رو بگیره و یه لمس کوچک داشته باشیم، دنیاتون جهنم میشه! کم کم از خوابهاتون وارد میشیم و کم کم وارد دنیای واقعیتون میشیم و کم کم شما ما رو میبینید و کم کم شما هم نفرین شده میشید. صداهایی میشنوید که نباید بشنوید، چیزایی میبینید که نباید ببینید. فقط کافیه که لمستون کنیم. حالا گاهی پیش میاد که این لمس فراتر میره و ما شما رو نابود میکنیم. مثل افسانه های ارواح! اون وقتیه که شما ما رو صدا کنید، حالا به هر روشی! بکهیون یکسال پیش ارواح رو صدا کرد و تو چند وقت پیش! هر کسی که ارواح رو صدا کنه، به بدترین حالت ممکن میمیره. مثل دوستای خودت! مثل دوستای بکهیون و مثل ..."
چانیول وسط حرفش پرید و گفت:"مثل بکهیون!"
و دستش رو جلوی دهنش گذاشت و به بکهیون نگاه کرد و بکهیون گفت:"من روح نیستم."
-:"چرا هستی. تو به من چشم داشتی! من مطمئنم تو رو دیدم، همون روز بالای پشت بوم. دامینیک گفت که یه روح به من چشم داره و یه پسر ریزه میزه ست."
استوارت گفت:"ولی اون من بودما!"
-:"ازش حمایت نکن. از وقتی بکهیون وارد اتاق من شده، همه چیز عجیب و غریب شد، کابوسهای من، اون صداها، اون لمس ها! بکهیون یه روحه."
-:"دارم بهت میگم اونا من بودم."
چانیول عصبی گفت:"خفه شو دیگه. هی میپره وسط حرفم."
استوارت لبش رو گزید و گفت:"چشم ددی."
چانیول متعجب به پسر نگاه کرد و بکهیون خندید و گفت:"استوارت روت کراش زده. اونم شدید. حتی بخاطر تو به من خیانت کرد. اولش گفته بود فقط رو من کراش داره!"
-:"یعنی ارواح با آدمها ..."
-:"طبیعتا نباید بخوابن و اگر بخوابن، اون آدم صد در صد میمیره."
-:"و تو گفتی با یه روح س.کس کردی."
-:"آره."
-:"پس صد در صد مردی. وای باورم نمیشه چند وقته که با یه روح زندگی میکنم."
YOU ARE READING
Did YOU call ME? (Completed)
Fanfiction#Did_you_call_me Did you call me? -:«هی بچه ها، فکر کنم یه صدایی شنیدم!» -:«دوباره توهم زدی... دیگه مشروب نخور!» -:«ولی من چیزی نخوردم.» و گلدان طلایی رنگ از روی میز، به زمین افتاد! ژانر: ترسناک، رمنس کاپل: چانبک رنک ۹ #ترسناک رنک ۸ #بکیول رنک ۹ #سو...