part 4

390 85 16
                                    

حمایت کنین خوشگلام💛
___________________________________________

نیم‌ساعت گذشته بود و حالا جیمین از عرق خیس شده بود. جونگکوک سعی می‌کرد به همه جزئیات توجه کنه و نکاتی رو که باید، روی کاغذ نوت‌برداری کنه اما وای از پوست پسرش که خیس بود و برق می‌زد. شکرگذار بود که تا اینجا تونسته بود خوددار باشه و برای بوسیدن گردن براقش جلو نره.

زنگ موبایلش باعث شد از حالت مبهوت در بیاد. قطعش کرد و به ادامه حرکات پسر خیره شد.
دوباره گوشیش زنگ خورد.

اینبار می‌خواست موبایلشو خاموش کنه اما صدای جیمین، همچین اجازه‌ای نداد: جواب.. بده جونگکوک.. شی.

تهیونگ بود: هیونگ؟

- من جلوی باشگاهتم جونگکوک. با آقای بوک رفتیم و ایشون چیزی که می‌خواستی رو تحویل گرفت. میای بیرون بگیریش؟ یا من خودم بیام؟ چند نفر تو باشگاهن؟

جوگکوک با تردید به جیمین نگاه کرد. تایم باشگاه خصوصی بود و حدس می‌زد که ممکنه پسر با حضور فرد دیگه‌ای، احساس راحتی نداشته باشه.
پس جواب داد: نه هیونگ من خودم میام بیرون. لطفا منتظر بمون.

پسر بزرگ‌تر متوجه شد شخص پشت تلفن که هیونگ خطاب می‌شد، قصد بالا اومدن داشت پس رضایتشو از حضورش نشون داد: بهش بگو بیاد داخل. من مشکلی با حضور یه نفر دیگه ندارم. بیرون زیادی گرمه.

جونگکوک پر از تردید نگاهش کرد: نه.. اینط..

: واقعا مشکلی نیست جونگکوک‌شی. فقط همین‌که عکسی ازم پخش نشه برام کافیه.

جونگکوک با سر تایید کرد و دوباره با تهیونگ تماس گرفت و حالا تهیونگ وارد باشگاه شده بود.

هم جیمین، هم تهیونگ، هردو متعجب به هم نگاه کردن: کیم تهیونگ؟

- پارک جیمین؟

تهیونگ با ابرو های بالا رفته و نگاهی منظوردار به سمت جونگکوک چرخید: من نمی‌دونستم الان مشتری وی‌آی‌پی داری. وگرنه مزاحم جیمین‌شی نمی‌شدم.

جیمین فورا سر تکون داد: نه نه مزاحم نیستین. من خودم به جونگکوک پیشنهاد دادم به هیونگش بگه بیاد داخل. اوه! واقعا انتظار نداشتم شما هیونگش باشین.

پسر از جا بلند شد تا به سمت تهیونگ بره اما صدای جونگکوک، مانع شد: نه جیمین. لطفا به ادامه ورزشت برس. بدنت نباید سرد بشه!

جیمین ناچارا روی دستگاه بعدی نشست. تهیونگ به سمت جونگکوک رفت و در گوشش پچ زد: جونگکوکاا. اوکی‌ای؟

جونگکوک گیج به هیونگش نگاه کرد. چرا نباید اوکی باشه؟: ها؟

- میگم اوکی‌ای؟ اوه.. این پسر فوق‌العاده هاته. من استریتم جونگکوک ولی اگه زودتر از تو جیمینو می‌دیدم شا..

Yellow Where stories live. Discover now