: خب، حالا کجا داریم میریم؟
ابرویی که جونگکوک بالا انداخت نشون میداد قصد لاس زدن داره و همینطور هم بود: جایی که بتونم درست نگات کنم.
جیمین با گرفتن حس دژاوو از سفر قبلیشون، لبخند زد و سرخ شدن گونههاشو نادیده گرفت.
جونگکوک با رسیدن به لوکیشن موردنظرش، مکان مناسبی برای پارک کردن ماشین پیدا کرد و بعد از پیاده شدنشون توضیح داد: اینجا قراره یه ایستگاه دوچرخه سواری جدید افتتاح کنن.
جیمین نگاهی به رودخونه هان انداخت که چقدر زیبا به نظر میرسید. و شب بودن هم به این زیبایی دامن میزد. گوش به جونگکوک سپرد و درنهایت با کنجکاوی پرسید: هنوز افتتاح نشده؟ پس ما اینجا چیکار میکنیم؟
بوکسور ساده جواب داد: دوچرخه سواری.
سالهای زیادی از آخرین باری که سوار دوچرخه شده بود میگذشت. شاید درست قبل از اینکه پدرش اون و هیونگش رو از خونه بیرون کنه! دوتایی به سمت دوچرخهها حرکت کردن و جیمین با چشمهایی که برق میزدن گفت: چطور تونستی بیاریم اینجا؟ با صاحبش آشنایی داشتی؟
جونگکوک لبخند شیطونی زد و با چهره خرابکاری که به خودش گرفت زمزمه کرد: نه، دزدکی قراره انجامش بدیم!
پسر بزرگتر تلاش کرد تن صداش رو پایین نگه داره: چییی؟
جونگکوک خندید و سرشو به دو طرف تکون داد. اینبار جوابی به تعجب پسر نداد و فقط دستشو کشید تا به دوچرخه ها برسن: کدومش؟
قبل از اینکه جواب بده، با نگاهی به اطراف از خالی بودنش مطمئن شد و ماسکشو پایین کشید: اون زرده..
جونگکوک اشاره دست پسر موردعلاقش رو دنبال کرد و به یه دوچرخه یک نفره زرد رنگ رسید. لبخندی زد و جلو رفت. از قبل میدونست اونا قفل دارن و با خودش سنجاق ریزی آورده بود.
چشمهای جیمین با دیدن کاری که جونگکوک مشغولش بود درشت شد و " وات د هل " آرومی زیر لب زمزمه کرد. همچین آدرنالینی رو مدتها حس نکرده بود و الان به وجد اومده بود. لبشو گاز گرفت و منتظر موند تا دوستپسرش کارشو به اتمام برسونه.
.
.
پسر بوکسور حلقه دستشو دور شکم جیمین محکمتر کرد و دست دیگهاش رو بالا برد تا پسر هم توی فیلم مشخص باشه. برجسته ترین صحنه فیلم، لبخندهای بزرگ و از ته دلشون بود که ضبط میشد. هیجانش رو با داد بلندی که کشید نشون داد: یوهوووو..جیمین با احساس از دست دادن تعادل، دستشو به بازوی جونگکوک رسوند تا اونو پایین بکشونه و بزاره درست راه بره: آروم بشین بچه!
جونگکوک دستشو پایین برد اما هنوزم مشغول ضبط کردن فیلم بود. سرشو روی شونه جیمین قرار داد و با نگاهی شیفته، خیرهاش شد. اون پسر مطمئنا یه فرشته سقوط کرده بود.
YOU ARE READING
Yellow
Romance:قلبم داره برای تو میشه جونگکوک! امیدوارم اینو یادت بمونه و خوب از قلبی که میدم دستت مراقبت کنی. ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ : عوضی! تو یه عوضی ای که حتی به حریم خصوصیم هم رحم نکردی. ژانر: روزمره، عاشقانه