part 6

332 76 38
                                    

وارد باشگاه شد و آروم سلام کرد. باید سرد برخورد می‌کرد.
بدون اینکه نگاهی به پسر بوکسور بندازه به رختکن رفت تا لباسشو عوض کنه و اینبار فراموش نکرد که موهاشو ببنده!

دیگه تونسته بود با برنامه جدیدش خو بگیره پس خودش به سمت دستگاه مد نظرش رفت. جونگکوک پشت سرش حرکت کرد و جیمین صداشو شنید: قراره اینطور نادیده‌ام بگیری؟

جیمین برگشت و چشم غره‌ای به پسر رفت: از اینکه اومدم باشگاه پشیمونم نکن!

جونگکوک لب برچید و باز هم جیمین نتونست از گفتن این جمله توی ذهنش بگذره " اون کیوته "..

پسر آیدل بهش هشدار داده بود و جونگکوک مطمئن نبود اگه حین تمرین شیطنت کنه، جیمین می‌زاره بره یا نه پس فقط تا آخر ساکت موند و چیزایی که لازم بود رو یادداشت کرد.

آخرین حرکت رو هم انجام داد و پسر بوکسور ازش خواست خودشو سرد کنه. جیمین حین سرد کردن بدنش، به سمت رختکن رفت و با برداشتن حوله‌اش، وارد حمام شد. دوش کوتاه و مختصری گرفت و بعد از پیچیدن حوله دور کمرش، از حمام خارج شد.

حالا که تایم تمرین امروزشون تموم شده بود، می‌تونست کمی شیطنت کنه؟ این فکر توی ذهن جونگکوک چرخید و دلیلی شد تا به رختکن بره و منتظر پسر آیدل بمونه.

با خروج جیمین تنها با حوله‌ای که فقط از کمر به پایینشو پوشش می‌داد، سرفه کرد و سعی کرد نگاهشو از سیکس‌پک و خالکوبی روی قفسه‌سینه‌اش برداره.

جیمین از حضور جونگکوک توی رختکن متعجب بود اما فقط نادیده‌اش گرفت و با برداشتن لباس‌هاش، دوباره به سمت حمام رفت تا لباس بپوشه.

پسر بوکسور لبخندی از لجاجت پسر آیدل زد و منتظر موند..

لباسشو پوشید و بعد از مرتب کردن کلاه روی سرش، به بیرون رفت. جونگکوک هنوز اونجا ایستاده بود و جیمین همچنان قصد داشت نادیده‌اش بگیره اما درست لحظه آخر قبل از خروجش، برگشت و روبروی پسر ایستاد.

جونگکوک که از نادیده گرفته شدنش ناراحت بود، فقط به دیوار تکیه داد و چشم بست اما.. شنیدن صدای قدم‌های جیمین که بهش نزدیک می‌شد، هیجان‌زده چشم باز کرد و منتظر موند.

پسر آیدل با فاصله کمی روبروی پسر بوکسور ایستاد و دست‌هاشو به حالت تهدید، بین صورت دوتاشون قرار داد: جونگکوک‌شی! نمی‌خوام یه بار دیگه کاری که دو روز پیش انجام دادی، ات..

جیمین داشت تهدیدش می‌کرد؟ نگاهی به دست‌های کیوت پسر انداخت و با جلو بردن سرش، بوسه‌ای روی انگشت اشاره پسر زد..
بوسه‌ای که باعث ناقص موندن جمله جیمین شد و جونگکوک تک‌خندی زد: من هنوزم رو حرفم هستم جیمین‌شی..

بوسه‌ای که جونگکوک روی انگشتش نشوند، باعث نامیزان شدن تپش‌های قلبش شد.
با چشم‌هایی که دودو می‌زد، نگاه از نگاه پسر برداشت و بدون گفتن ادامه جمله‌اش، به سمت در خروجی راه افتاد.

Yellow Donde viven las historias. Descúbrelo ahora