شرط آپ پارت بعد: 40 ووت
_______________________وارد اتاقش شد. نگاهی به بزرگترین عکس جیمین روی دیوار انداخت و لبخندی بهش زد. توی این عکس، پسر فاکینگ هات افتاده بود و جونگکوک مطمئن بود اگه بیشتر از چندثانیه بهش نگاه کنه، اتفاقهای خوبی نمیافته. این دلیلی بود که همیشه بیشتر از سه ثانیه به این عکس نگاه نمیکرد.
سیستمهارو روشن کرد. تونسته بود با کمک نامجون چهارتا دوربین توی خونه جیمین جاساز کنه. یکی توی هال، یکی توی آشپزخونه، سومی توی اتاق خوابش و آخری توی حمام. البته درمورد حمام ریسک زیادی کرده بود چون اگه جیمین به سرش میزد و قصد میکرد از اون عروسک بادی جوجه اردک زشت توی وانش استفاده کنه، دوربین میسوخت.
خب.. جیمین با یه شلوارک و تیشرت گشاد، روی مبل خونهاش لم داده بود و به نظر میرسید محو فیلم دیدنه و جونگکوک بود که ده دقیقه بعدی رو توی سکوت محو پسر شد.
دید که یهو موبایلشو تو دست گرفت و مشغول تماس شد. حالا، جونگکوک خوشحال بود که حداقل میکروفون هم گذاشته.
جیمین چشم بست و کشیده گفت: هیووونگگ..
کاش از قبل موبایل پسر رو هم هک کرده بود. جیمین به صحبتهای شخص پشت تلفن گوش داد و یهو خندید: تنها کسی که با یه هیونگ گفتنم میتونه منو بشناسه تویی جین هیونگ. حالا که خودت میدونی خیلی وقته انجامش ندادم. میشه لطفا برام اوکی کنی؟
خب، جونگکوک سوکجین رو میشناخت. برادر و مدیربرنامه جیمینش بود. ولی جیمین چی میخواست؟ صدای هیجانزده پسر بلند شد: واوو.. ممنونم هیونگ. عاشقتم.. باشه نگران نباش. اجازه نمیدم بمونه.
جونگکوک از نفهمیدن چیزی که جیمین میخواست کلافه بود. مطمئنا فردا به نامجون زنگ میزد!
.
.
فقط بیست دقیقه گذشته بود و تمام بیست دقیقه قبل، جونگکوک چشم از صفحه کامپیوتر برنداشت. صدای زنگ خونه جیمین پخش شد و دید که پسر از جاش بلند شد.اوه؟ یه دختر؟ اخم کرد و با دقت به صورت دختر ناشناس نگاه کرد تا ببینه میشناستش یا نه.
اما نه! چشمهای جونگکوک با فکری که به ذهنش رسید درشت شد. جیمین نمیتونست همچین کاری انجام بده! یعنی جونگکوک اجازه نمیداد.با پاهاش روی زمین ضرب گرفت و شماره نامجونو پیدا کرد: جواب بده جواب ب..
- جونگکوک؟
+ نامجون هیونگ لطفاا.. باید به جیمین زنگ بزنم اما نمیدونم که با این سیمکارتی که بهم دادی میشه یا نه!
- چیشده جونگکوک؟ معلومه که میتونی تماس بگیری.
پسر دید که جیمین و دختر باهم وارد اتاق شدن: یعنی اگه بعدا بخواد پیگیری کنه کی مزاحمش شده، من شناسایی نمیشم؟
YOU ARE READING
Yellow
Romance:قلبم داره برای تو میشه جونگکوک! امیدوارم اینو یادت بمونه و خوب از قلبی که میدم دستت مراقبت کنی. ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆ : عوضی! تو یه عوضی ای که حتی به حریم خصوصیم هم رحم نکردی. ژانر: روزمره، عاشقانه