Chapter 1 🎻⚖️

8.1K 369 95
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

( یکشنبه، ساعت ۸:۳۵ دقیقه)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

( یکشنبه، ساعت ۸:۳۵ دقیقه)

به محض باز شدن در، نگاهشو از ساعت مچیش گرفت و با سر جواب تعظیم دختر روبه روش رو داد.

_شهردار کیم کجان؟

_داخل سالن غذاخورین!

بی هیچ حرفی تنها با صاف کردن کراواتی که نفسش رو هر لحظه تنگ تر میکرد قدمهای مصممش رو به سمت سالن غذا خوری که جایی جدا از پذیرایی قرار داشت کشید.
با باز بودن یک لنگه از در سالن، میون چهارچوب در ایستاد و با برگشتن صورت چروک افتاده‌ی مرد به سمتش نگاهش رو به لبخند کش اومدش داد.

_جونگکوک، اومدی پسرم! بیا، بیا بشین.

پسرم! همون کلمه ای که آتیش وجودش رو شعله ور میکرد...همون کلمه ی کذایی که با هر بار گفتنش دردهایی که کشیده بود رو یاد آور میشد.
همینطور که قدمهاشو به سمت میز بزرگ وسط سالن میکشید با لبخند محوی که به لب داشت کیف سامسونتش رو بین دستاش جا به جا کرد:

_ممنونم نمیشینم، باید هر چی زودتر بریم آقای کیم، پنجاه دقیقه دیگه ضبطه.

جونگکوک گوشه لبش رو همراه با تای ابروش بالا کشید و با پوزخندِ محوی ادامه داد:

_درست نیست شهردار کیم دیر به مصاحبه ای که خودش ترتیب داده برسه.

نامجون که خیلی وقت بود دست از صبحونه کشیده بود با نگاهی به سر تا پای جونگکوک پوزخند صدا داری زد:

_درست نیست بی کسو کاری مثل تو جلوی بزرگتر از خودش اینطور با وقاحت و بدون هیچ احترامی ظاهر بشه.

Collapse | VKOOKWhere stories live. Discover now