Chapter 20 🎻⚖️

733 74 13
                                    

تاریِ دید و نفس هایی به تنگ امده

Oops! Bu görüntü içerik kurallarımıza uymuyor. Yayımlamaya devam etmek için görüntüyü kaldırmayı ya da başka bir görüntü yüklemeyi deneyin.


تاریِ دید و نفس هایی به تنگ امده...بدنی زخمی و باری که انگار بیش از پیش در حال خم کردن کمرش بود...دردی عمیق و قلبی به تپش افتاده برای پسری که بی‌خبر از حالش به خواب فرو رفته بود...سری سنگین و دستهایی خونی که باری دیگر به گناه آلوده شده بود.

فروپاشیده تر از هر لحظه‌ای، خودش رو از روی جسمی که کم کم گرمایش رو از دست میداد عقب کشید و بدون این که روی پاهاش بایسته بدن دردمندش رو کشون کشون به دیوار فرسوده‌ی اتاقک رسوند تا بهش تکیه بزنه.

_عاححح...

بی توجه به سوزش دست و پاش، کف دستش رو روی پهلوی در حال خون ریزیش فشرد و با نفسی لرزون نگاهش رو به جینمو‌ی دراز کشیده روی زمین گره زد.

بی اراده با شکسته شدنِ سد جلوی چشمهاش، اشکهاش روی صورت خونیش رد انداختن و به محض آزاد کردن هق هقای سوزناکش، پلکهاش رو روی هم فشرد و سر دردمندش رو محکم به دیوار پشتش کوبید.

گذشته تکرار شده بود و حالا همچون تهیونگ ۱۶ ساله، باری دیگر به اسارت وجدان همیشه بیدارش در اومده بود طوری که با یادآوری مرگ بیونگ هون روح درد دیده‌اش رو بیازاره و خودش رو بابت شب کشته شدن معصومیتش ملامت کنه.

( ۱۳ سال قبل، روز کشته شدن بیونگ‌هون )

خیره به سگی که روی چمن ها در پی پیدا کردن چیزی زمین رو میکند، با آروم ترین حالت ممکن خودش رو روی تاب به جلو و عقب حرکت داد.

حال خواهرش مساعد نبود، نباید زیاد تنهاش میذاشت اما از طرفی تانی بخاطر تو خونه نشستنش گوشه‌گیر و کلافه شده بود.
نفسش رو سخت شده بیرون فرستاد و همزمان با بلند شدنش از روی تاب خطاب به سگِ پا کوتاه گفت:

_ تانی خوش گذرونی بسه، بیا برگردیم خونه!

سگ بی توجه به صاحبش دست از حفر کردن زمین برداشت و با حالتی بامزه به طرف دیگر پارک پا تند کرد:

_ تانی همین الان برگرد اینجا!

سگ با تحکمِ داخل صدای صاحبش، به سمت تهیونگ چرخید و بعد از درنگی کوتاه به سمت پسر پا تند کرد.

_ آفرین پسر خوب.

تهیونگ بعد از نوازش سر سگ، قلاده‌اش رو به دست گرفت و به سمت زیرزمین آپارتمانی که در نزدیکی همین پارک اجاره کرده بود تا زندگیش رو بگذرونه قدم برداشت.

Collapse | VKOOKHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin