Chapter 24 🎻⚖️

373 58 3
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

_ اوپا سردمه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


_ اوپا سردمه...

جونگکوک ترسیده نگاهی به اطراف خرابه‌ای که بچگیش رو درش گذرونده بود انداخت و با پیدا نکردن ریوجین متقابلا فریاد کشید:

_ ریوجین کجایی؟!

_ اوپا دارم یخ میزنم...

همچون دیوانه‌ها به دور خودش میچرخید تا شاید توی تاریکی، نیمه‌ی جانش رو پیدا کنه:

_ خواهر جونم کجایی...ریوجین؟!

نفسش رو مقطع شده رها کرد و با پریشونی به داخل حیاط قدم برداشت:

_ بلوبری؟!

قبل از این که اشکهاش جاری بشن پلکهاش رو روی هم فشرد تا تاری دیدش رو کنار بزنه:

_ التماست میکنم صدام کن تا بیام پیشت.

هنوز قدمی به جلو برنداشته بود که با سقوط جسمی روی زمین، نگاه ترسیده‌اش از موهای کوتاه دختر به سمت جای زخم بریده شده‌ی بال‌هایی که روی کتف برهنه‌اش خودنمایی میکردن کشیده شد.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: 4 days ago ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Collapse | VKOOKWhere stories live. Discover now