روی کاناپه ی مقابل بالکن، فرو رفته میون آغوش هم دیگه، مرد بزرگتر نگاهش رو به منظره ی ساختمون های بلند دوخته و به صدای بارونی که بخاطر وزش باد به کف بالکن و شیشه ی مقابلشون کوبیده میشد گوش سپرده بود.
تهیونگ نفسش رو لرزون شده رها و دستش رو نوازش وار روی موهای حالت دار پسر میکشید، بی هیچ حرفی...بی هیچ ندایی...و پسر کوچیکتر دفن شده توی اتفاقات چند ساعت گذشته، صدای تپش های قلبِ مردش براش موسیقی ای گوش نواز میون سکوت حاکم بر فضا شده بود.
_ چند ساعت پیش فکر میکردم یک قدم به خواهرم نزدیک شدم...
بدون این که بخواد سرش رو برای دیدن چهره ی تهیونگ بالا بکشه بعد از مکث کوتاهی با همون لحن غم دارش ادامه داد:
_ اما بازم دیر رسیدم...من همیشه چند قدم عقبم چرا؟! به هر ریسمونی که بود چنگ انداختم فقط برای یک بار دیدنش اما هر دفعه دست از پا دراز تر برمیگردم.
با توقف حرکات انگشت های تهیونگ روی موهاش، کف دستش رو روی سینه ی مرد گذاشت و با عقب کشیدنِ خودش نگاه خستهاش رو به چشمهای مرد دوخت:
YOU ARE READING
Collapse | VKOOK
ActionCollapse ~ فروپاشی ❖ کاپل ⇐ ویکوک ❖ ژانر ⇐ درام، جنایی، اکشن، معمایی، انگست، اسمات ❖ روزهای آپ ⇐ یکشنبه ها ❖ نویسنده ⇐ Diba جئون جونگکوک، وکیل والا مقام های شهر سئول برای پیدا کردن خواهر گمشدهاش و رو کردن دست آدمهایی که از شغل و جایگاهشون برای منا...