⁰⁶ • ᴬ ᵖʰᵒᵉⁿⁱˣ ⁱⁿ ᵗʰᵉ ᶠⁱʳᵉ

286 84 422
                                    

سهون بدون هیچ توجهی به فیلم در حال پخش سعی کرد روی احساس عجیبش تمرکز کنه . کله نارنجی خسته به شونه ش تکیه داده بود و سهون علاوه بر اون احساس همیشگی میل به بوسیدن لبهای پفکیش ، حالا میخواست محکم بین بازوهاش فشارش بده

ولی نمی شد. نمی تونست یهویی بغلش کنه و از طرفی برای مطرح کردن درخواستش هم زیادی خجالت میکشید . شاید باید نم نم انجامش میداد ؟

مثلا اروم دستش رو حرکت میداد و بعد از اینکه دور شونه های جونگین حلقه ش کرد کم کم پسر رو توی بغل خودش میکشید و در اخر مجبورش میکرد در برابر فشرده شدنش توی بغل هون اعتراضی نک‍...

- خوبی ؟

سوال ناگهانی جونگین باعث شد انگار که مچش رو گرفته باشن شوکه نگاهش کنه : ها ؟

جونگین انگار که بخواد خنده ش رو کنترل کنه لبهاش رو روی هم فشرد و لبخندی زد . سهون واقعا نمی دونست چه اتفاقی افتاده و چه رفتاری خارج از حالت نرمال نشون داده که توجه جونگین رو جلب کرده

- این یه فیلم خنده داره ، به چی فکر میکردی ؟

همچنان با لبخند عجیب روی صورتش پرسید و سهون احساس میکرد هاله ی دور جونگین عوض شده : به هیچی

جونگین اینبار واضحا خندید و دستش رو روی هون گذاشت . سهون معذب از دستی که گرمای غیر قابل انکار و متاسفانه دلپذیری به پاش میداد ، سر جاش جا به جا شد ولی جونگین دستش رو حتی به سمت داخلی رونش حرکت داد

- ولی تو تحریک شدی

جونگین با همون لبخند عجیب گفت و سهون وحشت زده نگاهی به شلوارش انداخت . شده بود ! پس چرا حسش نمی کرد ؟؟

انگشتش رو با احتیاط به برامدگی مشخص زیر شلوارش زد و با احساس سفتی زیر انگشتش سریعا دستش رو عقب کشید . چرا هیچ احساسی نداشت ؟؟

نگاهش به انگشت کشیده جونگین خورد و بهت زده سرش رو بالا اورد : چیکار داری میکنی ؟؟

احساس میکرد همه چیز دورش در حال تغییره و حتی جونگین همون کله نارنجی همیشگی نیست . چی داشت اینقدر به سرعت عوض میشد ؟؟

جونگین خنده کش داری کرد و صورتش رو تا فاصله کمی از صورت سهون جلو اورد : میخوام کمکت کنم اوه سهون

نیشخند روی لبهاش و چشم های نیمه بازش به سهون احساس بدی میداد . چرا داشت همچین کاری میکرد ؟؟

+ من نمیخوام کمکم کنی .. لطفا برو اونور

لحن درمونده ش باعث خنده کوتاه جونگین شد و سهون نمی فهمید چش شده . برجستگی جلوی شلوارش حتی بزرگتر شده بود و جونگین طوری به نظر نمی رسید انگار که بخواد ذره ای به ققنوس رو به روش اهمیتی بده

- تو میخوای ، ولی انکارش میکنی

لحن بی حوصله ش تضاد واضحی با چشم های براقش داشت . لبهاش به نیشخندی باز شد و اینبار سرش رو نزدیک به گوش پسر وحشت زده برد

Bite‌ ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈWo Geschichten leben. Entdecke jetzt