سهون امروز با جونگین حرف میزد ، مطمئنا انجامش میداد !
جونگین ازش وقت خواسته بود و درسته که صحبتی درباره میزان زمان لازم برای فکر کردن جونگین نکرده بودن ، ولی سهون با ندیدن جوابی از طرف جونگین توی روز دوم احساس اضطراب میکرد
مجبور شد بخاطر کمک به یکی از همکار هاش یک ساعتی بیشتر بمونه و حالا شدیدا احساس خستگی و گرسنگی بهش فشار میاورد . امشب نوبت جونگین بود تا شام بپزه ولی واقعا میتونست ببینتش ؟ یا مثل دفعه قبل فقط غذا رو میذاشت و فرار میکرد؟
یک ساعت از تایم همیشگی دیرتر راه افتاده و با توجه به مسیر ده دقیقه ای بین محل کار و خونه ش ، جونگین باید می فهمید سهون هنوز خونه نیست یا غذای احتمالی از جلوی در برداشته نشده . هیچ زنگ یا پیامی از طرف کله نارنجی نداشت و این ناامیدش میکرد . نارنگی کوچولو حتی واحدش رو چک نکرده بود تا بفهمه سهون خونه نیست ؟ مهربون تر از کسی بود که اهمیت نده..
بیخیال وارد اپارتمان شد و بعد از سلام مختصری با نگهبان ، سمت اسانسور رفت . نمیخواست جونگین رو تحت فشار بزاره یا باعث شه کله نارنجی احساس عدم امنیت کنه ، اما طی همین مدت کوتاه خودش اضطراب زیادی رو تجربه میکرد
اگه جونگین روش کراش نداشت و این صرفا توهم سهون بود چی؟ جایی گوشه ذهنش میگفت اگه کراش کله نارنجی خودش بود احتمالا جونگین سریعتر قبول میکرد ، اما گوشه دیگه ذهنش میگفت باز هم ربطی نداره و ممکنه با وجود اینکه جونگین بر فرض روش کراش داشته باشه و با قلبش پذیرفته باشتش ، زمانی میخواد تا ببینه میتونه با ذهنش هم پسر رو قبول کنه یا نه
جونگین قبلا درباره اینکه خیلی به احساساتش پر و بال نمیده و روشون سرمایه گذاری زیادی نمیکنه صحبت کرده بود و سهون حس میکرد حرف گوشه دوم ذهنش آنچنان غیرمنطقی به نظر نمیاد
اما اگه خودش واقعا کراش نارنگی کوچولو نبود چی ؟ اگه جونگین از کس دیگه ای خوشش میومد و حالا سهون با مطرح کردن درخواستش پسر رو توی تنگنای بدی گذاشته بود چی ؟ جونگین فرصتی میخواست تا بهانه خوبی برای رد کردن سهون جور کنه یا بین ققنوس و کراشش یکی رو انتخاب کنه ؟
حالا احساس بدی داشت . احساس سبکی وسوسه انگیزش باعث میشد از اینکه افکار قلبش رو جلوی پسر خالی کرده خوشحال باشه ، ولی این اضطراب و شرایط بد احتمالی کله نارنجی بهش عذاب وجدان میداد . اگه نمی گفت بهتر بود ؟ نمیدونست
درب اسانسور باز شد و سهون همزمان با گرفتن نگاهش از کف زمین و بالا بردن سرش ، گردتر شدن چشم هاش رو احساس کرد . کله ی نارنجی کسی که جلوی در واحدش ، روی زمین نشسته و به در واحد رو به روییش چشم دوخته بود زیادی آشنا به نظر میرسید
- جونگین ؟
پرسید و با دو قدم کوتاه از باکس اسانسور بیرون اومد . بین خودش و نارنگی کوچولو کمتر از دو متر فاصله بود ولی جونگین قصد نداشت نگاهش رو از در واحد شخصیش بگیره
أنت تقرأ
Bite ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ
أدب الهواةاوه سهون به معنای واقعی کلمه هیچ مشکلی با گرایش جنسیش نداره ، چرا ؟ چون گرایش جنسی نداره ! یه زندگی پر ارامش و گرایشی که حداقل خودش باهاش راحته به نداشتن پارتنری که بتونه با این مسئله کنار بیاد می ارزید و سهون از ریتم خوب زندگیش راضی بود اما روتین...