⁰⁸ • ᴮᵘᵗ ᴾˡᵉᵃˢᵉ ᴰᵒⁿ'ᵗ ᴮⁱᵗᵉ

298 90 193
                                    

سهون امروز با جونگین حرف میزد ، مطمئنا انجامش میداد !

جونگین ازش وقت خواسته بود و درسته که صحبتی درباره میزان زمان لازم برای فکر کردن جونگین نکرده بودن ، ولی سهون با ندیدن جوابی از طرف جونگین توی روز دوم احساس اضطراب میکرد

مجبور شد بخاطر کمک به یکی از همکار هاش یک ساعتی بیشتر بمونه و حالا شدیدا احساس خستگی و گرسنگی بهش فشار میاورد . امشب نوبت جونگین بود تا شام بپزه ولی واقعا میتونست ببینتش ؟ یا مثل دفعه قبل فقط غذا رو میذاشت و فرار میکرد؟

یک ساعت از تایم همیشگی دیرتر راه افتاده و با توجه به مسیر ده دقیقه ای بین محل کار و خونه ش ، جونگین باید می فهمید سهون هنوز خونه نیست یا غذای احتمالی از جلوی در برداشته نشده . هیچ زنگ یا پیامی از طرف کله نارنجی نداشت و این ناامیدش میکرد . نارنگی کوچولو حتی واحدش رو چک نکرده بود تا بفهمه سهون خونه نیست ؟ مهربون تر از کسی بود که اهمیت نده..

بیخیال وارد اپارتمان شد و بعد از سلام مختصری با نگهبان ، سمت اسانسور رفت . نمیخواست جونگین رو تحت فشار بزاره یا باعث شه کله نارنجی احساس عدم امنیت کنه ، اما طی همین مدت کوتاه خودش اضطراب زیادی رو تجربه میکرد

اگه جونگین روش‌ کراش نداشت و این صرفا توهم سهون بود چی؟ جایی گوشه ذهنش میگفت اگه کراش کله نارنجی خودش بود احتمالا جونگین سریعتر قبول میکرد ، اما گوشه دیگه ذهنش میگفت باز هم ربطی نداره و ممکنه با وجود اینکه جونگین بر فرض روش کراش داشته باشه و با قلبش پذیرفته باشتش ،‌ زمانی میخواد تا ببینه میتونه با ذهنش هم پسر رو قبول کنه یا نه

جونگین قبلا درباره اینکه خیلی به احساساتش پر و بال نمیده و روشون سرمایه گذاری زیادی نمیکنه صحبت کرده بود و سهون حس میکرد حرف گوشه دوم ذهنش آنچنان غیرمنطقی به نظر نمیاد

اما اگه خودش واقعا کراش نارنگی کوچولو نبود چی ؟ اگه‌ جونگین از کس دیگه ای خوشش میومد و حالا سهون با مطرح کردن درخواستش پسر رو توی تنگنای بدی گذاشته بود چی ؟ جونگین فرصتی میخواست تا بهانه خوبی برای رد کردن سهون جور کنه یا بین ققنوس و کراشش یکی رو انتخاب کنه ؟

حالا احساس بدی داشت . احساس سبکی وسوسه انگیزش باعث میشد از اینکه افکار قلبش رو جلوی پسر خالی کرده خوشحال باشه ، ولی این اضطراب و شرایط بد احتمالی کله نارنجی بهش عذاب وجدان میداد . اگه نمی گفت بهتر بود ؟ نمیدونست

درب اسانسور باز شد و سهون همزمان با گرفتن نگاهش از کف زمین و بالا بردن سرش ، گردتر شدن چشم هاش رو احساس کرد . کله ی نارنجی کسی که جلوی در واحدش ، روی زمین نشسته و به در واحد رو به روییش چشم دوخته بود زیادی آشنا به نظر میرسید

- جونگین ؟

پرسید و با دو قدم کوتاه از باکس اسانسور بیرون اومد . بین خودش و نارنگی کوچولو کمتر از دو متر فاصله بود ولی جونگین قصد نداشت نگاهش رو از در واحد شخصیش بگیره

Bite‌ ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈWhere stories live. Discover now