تحقیقات

307 49 1
                                    

نفس‌نفس می‌زد. تمام راه رو دویده بود؛ چون حس می‌کرد کسی اون رو دیده. موهاش رو که مرتب جمع کرده بود تا کاملاً شبیه بازرس‌های قصر بشه، به‌‌هم‌ریخته و شل شده بودند. لباس بازرسی که تنش بود مدام به این‌طرف و اون‌طرف گیر و اذیتش می‌کرد.

بالأخره با رسیدن به اتاق موقتش نفس عمیقی کشید، واردش شد و بلافاصله پاهاش سر خورد و روی زمین افتاد.

یک هفته‌ای می‌شد که تنهایی و بدون کمک دنبال وزرا راه افتاده بود تا هر حرکت مشکوکی رو بفهمه. حالا که با هزار بهونه، لباس یکی از دخترهای بازرس که دوستش بود رو قرض گرفته بود، ریسک کرده و به دفتر تحقیقات سلطنتی رفته بود. کل اونجا رو زیر‌ورو کرده بود تا بالأخره بتونه پرونده‌ی تحقیقات رو ببینه و بفهمه تا الان چه کسایی مورد بازجویی قرار گرفته بودند.

فکرش سمت برده‌ای که به‌صورت ناگهانی فردای اون روز ناپدید شده، بود که صدای خنده‌های آروم نوزاد چندماهه‌اش رو شنید.

گرمایی توی قلبش و اشک توی چشمش شکل گرفت و لبخند غمگینی گوشه‌ی لبش نشست. بلند شد و سمتش رفت که بغلش کنه که یکهو دوستش بیدار شد.

- تویی؟ ببخشید، تازه خوابم برده بود. کل زمان مواظبش بودم.

جونگ‌کوک لبخندی زد، دختر کوچیکش رو بغل گرفت و چهره‌ی خندنش رو بوسید.

- ازت ممنونم سویون. تا همین‌جا هم خیلی کمکم کردی.

جز سویون به هیچ‌کس اعتماد نداشت. تنها کسی که از تحقیقاتش خبر داشت، همین دوستش بود؛ بازرسی که لباسش رو برای یک روز بهش قرض داد تا بتونه تغییر چهره بده و وارد دفتر تحقیقات بشه.

- چیزی فهمیدی؟

جونگ‌کوک سر تکون داد؛ اما چیزی نگفت. فقط به چشم‌های ستاره‌بارون دخترک آلفاش که لبخند رو بهش هدیه می‌داد خیره بود و آروم با انگشتش نوازشش می‌کرد.

- باید از قصر برم.

- چی؟

امگا سرش رو بالا آورد، به دختر نگاه کرد و دست برد تا موهای به‌هم‌ریخته‌اش رو باز کنه.

- باید برم سراغ اون برده‌ای که ناپدید شده.

سویون خواست سوهی رو از جونگ‌کوک بگیره تا امگا بتونه راحت‌تر موهاش رو باز کنه که پسر عقب کشید و محکم‌تر نوزادش رو توی بغل گرفت.

- اما تا الان هیچ‌کس نتونسته پیداش کنه. بازرس‌ها کل شهر رو گشتن.

پسر موهای بافته‌شده‌ی بلندش رو، روی یک شونه‌اش انداخت و یک‌دستی شروع به بازکردن بافت‌هاش کرد.

- من جاهایی رو بلدم که هیچ‌کس بلد نیست. می‌دونم اگه یکی بخواد فرار کنه، کجا می‌ره.

- می‌خوای تنها بری؟

TangledOnde histórias criam vida. Descubra agora