💎Part 4💎

674 127 50
                                    

پورشه سیاه رنگ متوقف شد، بادیگارد همراهش در کنار دستشو باز کرد ،اجازه داد هوای آزاد راهشو بین موهای پرکلاغیش جریان پیدا کنه. ظاهرش همچنان احساسی رو ابراز نمیکرد

از پورشه خارج شد.... به همراه دو بادیگارد که هر دو طرفش اونو همراهی میکردن ، به طرف میله های پلی که روش بودن گام برداشتن،نگاهشو پایین داد

با صحنه ای که تصورش کرده بود ایستاد،نیشخندی زد و دست تو یه جیب کت چرمش برد پاکت سیگارشو برداشت و نخ سیگاری بیرون کشید و با زیپوش زیر فیلتر رو روشن کرد
پک عمیقی از سیگاری که بین انگشتاش بود گرفت و یک دستشو در جیب کت چرمش برد

پایین پل یکم اون طرف تر درگیری مرگ باری بود و از همه طرف رگبار گلوله!
با دیدن جیمین که چطور افرادش رو با گلوله هدف می گرفت، نیشخندی زد

_قربان.. کیم تهیونگ

درحالی که همچنان نگاهش به صحنه ای درگیری بود گفت

+میدونم

بادیگارد ادامه داد:

_دستور چیه!؟همینجوری اگه ادامه بدیم همه کشته میشن!!

ولی جوابش فقط سکوت بود پس بادیگارد سرشو پایین انداخت و دیگه حرفی نزد، مخالفت کردن با مین یونگی یعنی خود مرگ!!

★𝒹𝒶𝓇𝓀 𝒶𝓃𝒹 ℘𝒾𝓃𝓀★𝒹𝒶𝓇𝓀 𝒶𝓃𝒹 ℘𝒾𝓃𝓀★

+هم ...همش تله بود!

تهیونگ بین حرفش پرید و با لحن جدی گفت

_وقت برای این حرفا نیست!

کنار جیمین به ماشین پشت سرش تکیه داد و خشاب اسلحه اشو چک کرد و بدون گفتن حرفی بلند شد و به سمت افراد یونگی شلیک کرد
جیمین داد زد

+تهیونگ! باید بریم اونا دوبرابر ما هستن!

و بازم رگبار گلوله ها شروع شد
دیگه تهیونگی نبود اون رفته بود!
جیمین بلند شد، اطرافشو چک کرد بکهیون سمت چپش بود! اونم پشت به ماشین پناه گرفته بود،نفسشو بیرون داد

+یا الان یا هیچ وقت

دوید و از ماشین ها کنار رفت سرعتش رو زیاد کرد و خودشو انداخت به سمت بکهیون و غلت خورد
بکهیون آخرین فشنگشو زد و بازم پناه گرفت

_لعنتی خیلی زیادن !

جیمین به ماشین پشت سرش تکیه داد

+بک منو پوشش بده!

_ ولی!

+همین که گفتم!...افرادمون به همراه تهیونگ اومدن ولی افراد یونگی دوبرابر شدن!!

💎dark and pink💎Donde viven las historias. Descúbrelo ahora