PT.2

36 7 0
                                    

27 Oct 2027

ولی یک‌روز هم وسط گریه‌هام از خواب می‌پرم و تویی رو می‌بینم که با نگرانی داری بهم نگاه می‌کنی؛ من رو توی بغلت می‌گیری و وقتی سرم رو توی سینه‌ات قایم می‌کنم، موهام رو آروم‌آروم نوازش می‌کنی تا اشکام بند بیان.
حتی می‌تونم خنده‌ی متعجبت رو هم بشنوم وقتی بهم میگی:
- ته‌ته هیونگی؟ باورم نمی‌شه تو داری گریه می‌کنی! مگه چقدر این خواب بد، ترسناک بوده؟

و اونجاست که برخلاف همیشه، به‌جای بیرون اومدن از آغوشت و چپ‌چپ نگاه کردن بهت، دست‌هام رو محکم‌تر دور کمرت حلقه می‌کنم و بیشتر توی بغلت فرو می‌رم، و قطعا قرار نیست بگم نبودنت رو تمام شب توی خوابم دیدم و تحملش از مرگ هم سخت‌تر بوده.
اون لحظه فقط ریه‌ام رو با عطر نارگیلی خنکت پر می‌کنم و اینبار تک‌تک اشک‌هایی که سینه‌ات رو خیس می‌کنن به‌خاطر خوشحالی من از واقعی نبودن ثانیه به ثانیه‌ی لحظات مزخرف اون کابوسه.
من به این باور دارم جونگ‌کوک، یک‌روز صبح کنارت بیدار می‌شم و می‌فهمم که همه‌ی این‌ها فقط یک خواب بد بوده.

Taehyung DiariesWhere stories live. Discover now