PT.9

21 5 0
                                    

8 dec 2027

چند وقت پیش توی وسایلی که این‌جا جا گذاشتی یه دفترچه‌ی کوچولو پیدا کردم که جلد چرمی یشمی داره، یادم اومد قبلا بارها اون رو توی دستت دیده بودم. راستش نتونستم از کنارش بگذرم و نشستم خوندمش و دیروز رسیدم به جاهایی که از من نوشتی.
چقدر اذیت شدی و هیچی نگفتی نیمه‌ی روحم؟
چطوری انقدر تحمل کردی و باز بهم لبخند زدی؟
حتی کلمات هم نمی‌تونن حدی که از خودم حالم بهم می‌خوره رو بیان کنن.
بعد از تجدید خاطرات دیروز، فکر می‌کنم دیگه حق دوست داشتنت رو ندارم.
انگار که من لیاقت عاشقت بودن رو ندارم و نباید انقدر وقیح باشم؛ یکم دیر فهمیدم که حتی نباید پیش خودم هم آرزوی داشتن دوباره‌ات رو داشته باشم.
یکم نه، خیلی دیره و با این‌حال دارم برای این‌که دوباره ببینمت می‌میرم.
منظورم فقط دیدنته کوکی، مثلا وقتی که دارم مثل همیشه توی همون خیابون قدم می‌زنم تو رو برای چند لحظه اون‌طرف ببینم، باور کن همین هم برای من کافیه و تو؟ کاملا بهت حق می‌دم نخوای این رو هم بهم بدی.

Taehyung DiariesWhere stories live. Discover now