virginity

314 47 17
                                    

-فلش بک-

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


-فلش بک-

تهیونگ مثل گم گشته ها توی کلاب بدون هدف میچرخید. موقع راه رفتن تلو‌تلو می‌خورد و سعی می‌کرد با گرفتن اشیا اطرافش تعادلشو حفظ کنه. گوشه ای ایستاد و بی توجه به اطراف پاکت سیگار رو از توی جیبش خارج کرد. تهیونگ معمولا بین تمرینات پیانوش یکی دو نخ سیگار می‌کشید و هیچوقت به خودش برچسب سیگاری بودن نزده بود. هنوز پک اول رو نگرفته بود که جونگکوک رو همون اطراف دید که در حال صحبت با تلفنه و راهرویی رو قدم میزنه. با کمی طمأنینه سیگار تازه روشن شده رو زیر کفشش خاموش کرد و به سمت جونگکوک قدم برداشت. روبروی اون مرد ایستاد و بدون هیچ عملی فقط بهش خیره شد. جونگکوک با دیدن اون ابروهاشو بالا انداخت و سعی کرد مکالمش رو ادامه بده تا اینکه تهیونگ آستین پیراهن جونگکوک رو با دستش فشرد و بی‌حرکت موند.

-مشکلی پیش اومده؟

جونگکوک بعد اتمام تماس پرسید و با بیخیالی به چهره‌ی تهیونگ چشم دوخت.

-حالم خوب نیست.

تهیونگ زمزمه وار و بعد چند لحظه جواب داد.

- خب؟

-باهام بیا.

تهیونگ با لحن آرومی گفت و همزمان که آستین جونگکوک رو گرفته بود اون رو دنبال خودش می‌کشید.جونگکوک سعی کرد اون رو متوقف کنه.

-بیا الان فقط باهام بیا خواهش میکنم دیگه نمیتونم.

حالا وسط همون اتاق ایستاده بودن.قبل اینکه جونگکوک واکنشی نشون بده تهیونگ روی زانوهاش جلوی مرد بزرگتر نشست.

-همون کارو بکن.

تهیونگ در حالیکه دست جونگکوک رو به سمت دهانش می‌برد گفت.

-لطفا.

جونگکوک کمی مکث کرد و بعد خواسته‌ی پسر رو انجام داد. به محض اینکه انگشتاش رو وارد اون حفره ی داغ کرد تهیونگ صدای هومی تولید کرد. حالا تهیونگ به چیزی که میخواست رسیده بود. برخلاف دفعه‌ی قبل که چشماشو بسته بود این دفعه با چشمای خمارش به جونگکوک چشم دوخته بود. انگار الکل بیش از اندازه شجاعش کرده بود یا شاید در حالی که اون انگشت‌هارو می‌مکید دنبال اثری از رضایت توی چهره‌ی اون مرد می‌گشت. دلش بیشتر و بیشتر میخواست ولی هر لحظه شلوارش فشار بیشتری به عضوش وارد می‌کرد و شرایط رو براش سخت‌تر می‌کرد.

_where melodies meet shadows_  Where stories live. Discover now