tell me, taehyung.

347 53 23
                                    

قبل اینکه شروع کنی برام اون ستاره‌ی پایین رو پررنگ میکنی؟😍
شرط برای آپ پارت بعد +50 ووت.





-پس چرا واقعا الان اینجایی؟

-مشخص نیست؟


جونگکوک گفت و به اتاق خالی و در قفل شده اشاره کرد. اون بعد اجرای تهیونگ بلافاصله سالن رو ترک کرده بود تا تهیونگ رو پیدا کنه و ابدا به دلیل کارش فکر نکرده بود و الان یجورایی به دام افتاده بود.


-منظورت چیه؟


-الان تنهاییم و میتونی چیزی که ازم میخوای رو بهم بگی.


-تا شاید درباره‌ش فکر کنی؟


تهیونگ با پوزخند جواب داد. اون حرف باعث شده بود خاطره‌ی یک هفته پیش دوباره براش زنده شه، ادامه داد:


-و اگر سوال چرت و پرتی بپرسم یه گلوله هم تو مغز من خالی می‌کنی؟


-خیلی داری حرف می‌زنی.



جونگکوک گفت و با قدم‌های بلند خودشو به تهیونگ رسوند. انگشت اشاره‌ش رو بلند کرد و روبروی لب‌های تهیونگ قرار داد.


-گلوله نه.

-ولی....بدم....نمیاد.... بابت.... حاضرجوابی‌هات.... خفه‌ت.... کنم.


با هر کلمه‌ای که تلفظ می‌کرد با انگشتش ضربه‌ی آرومی به لب‌های تهیونگ می‌زد.


-پس اینکارو بکن.


تهیونگ هیچوقت متوجه نشد کی اون کلمات از دهنش خارج شدن یا دلیلش چی بوده. گند زده بود و نمی‌تونست واکنش جونگکوک رو پیش‌بینی کنه.


-این چیزیه که می‌خوای؟


جونگکوک ابروهاشو بالا داد و پرسید.

-ببخش من نمی‌فهمم دارم چی میگم.


تهیونگ سرشو تکون داد. دستپاچه شده بود و دعا می‌کرد سریع از اون شرایط رها شه و جونگکوک بابت حرفش اذیتش نکنه.

-احمق.


جونگکوک زیر لب گفت و دستی به کراوات نقره‌ای رنگ تهیونگ کشید.


-کلاب میبینمت.


گفت و از تهیونگ دور شد. با باز کردن قفل در و خارج شدن از اتاق، تهیونگ رو با افکار جدیدِ مبهمی تنها گذاشت.







برگشتن به کلاب بعد یه هفته یجورایی حس خوبی داشت. توی اون مدت به اونجا عادت کرده بود. دیگه صدای بلند موزیک و بوی غلیظ سیگار مثل اوایل براش اذیت کننده نبودن.



-ته‌ته. امروز از بچه‌ها شنیدم که ترکوندی.


-میتونستی افتخار بدی بیای از نزدیک ببینی.


_where melodies meet shadows_  Where stories live. Discover now