شرط آپ نداریم.
ولی اگر قبل خوندن این پارت ستارهی پایین رو پررنگ کنی، باعث میشی منم با انگیزهی بیشتر ادامه بدم❤️روزهای بعد به سرعت میگذشتند. همه چیز نرمال به نظر میرسید. با اینکه نبود. جونگکوک هر روز صبح یا شاید هم صبحِ مایل به ظهر خونهش رو به مقصد دفتر کارش ترک میکرد.
شرکتش واقع در یکی از آسمانخراشهای نیویورک بود که در هر یک از طبقاتش تیمهای مختلف روی پروژههای مرتبط به حوزهی کاری خودشون فعالیت میکردن. در واقع بیشترین کاری که جونگکوک انجام میداد برگزاری جلسات خستهکننده با مدیران بخشهای مختلف و یا امضا زدن زیر قراردادهای جدید بود.
با وارد شدنش به اون ساختمون عظیم، همهی افراد بدون استثنا بهش ادای احترام میکردن و بعضا تا کمر خم میشدن. اون توی کارش اسم و رسمی داشت و با اینکه جوان به حساب میومد، سابقهی بلند و درخشانی رو برای خودش رقم زده بود که شاید هر کسی از پسش برنمیومد.
نظم و انضباطی که جای جایِ محل کارش دیده میشد نشئت گرفته از خودش بود. از بدو شروع کارش به عنوان رئیس و جانشین پدرش، بیش از پیش قوانین سفت و سختی وضع کرده بود و اگر هرکسی روی اونها پا میگذاشت مسلما باید با پیامدش مواجه میشد.
با لباسهای همیشه رسمی و اتوکشیده وارد اتاقش شد.برخلاف شخصیت سردش، ترکیب تم مشکی اتاق با میز چوبی و پارکت قهوهای رنگ، حس گرما رو به خوبی منتقل میکرد. کمی جلوتر از میزِ کارش، میز کوتاه و گردی وجود داشت که با سه تا مبلِ چرمِ قهوهای احاطه شده بود که گاها برای قرارهای ملاقات استفاده میشدن.
فایل نیمه تموم روزِ قبلش رو باز کرد و شروع به مطالعه کرد. تمرکز کافی نداشت و این اصلا براش خوشایند نبود.
-یک ساعت زودتر منتظرم باش.
-چشم قربان.
با رانندهش تماس گرفت و بعد از پایان تماس سعی کرد دوباره خودش رو مشغول چک کردن ایمیلها بکنه. چند روزی از آخرین ملاقاتش با تهیونگ میگذشت و بعد از اون انگار همه چیز به روال سابق برگشته بود. همدیگه رو توی کلاب میدیدن. هر از گاهی نگاههای گنگی رد و بدل میکردن و همین. انگار هیچکدومشون توانایی ادامه دادن و حفظ کردن رابطهی بینشون، حالا به هر نحو ممکن رو نداشتن. بدیهیه که دخترها برای داشتن مردی مثل جونگکوک دست و پا میشکوندن، اما بنظر میومد جونگکوک توی هفتهی اخیر همشون رو رد کرده. این شاید همون تکه نخ نازک، بین اون دو نفر محسوب میشد.
-میشه لطفا یه موبایل جدید بخری عزیزم؟
جیمین در حالی که با قدمهای تند سعی میکرد به تهیونگ برسه درخواست کرد.
YOU ARE READING
_where melodies meet shadows_
Fanfictionچی میشه اگر روح هنرمندِ تهیونگ با سردی و تاریکی مواجه بشه؟چی میشه اگر تهیونگِ سرکش، دردِ سیلی خوردن از جونگکوک رو به نوازش شدن توسط بقیه ترجیح بده؟ Couple: kookv Genre: dark,smut,angst,sadism. برای اطلاع از زمان دقیق آپ و دسترسی به موزیکها میتونین...