جبران🌼🖤

484 15 0
                                    


&۱۳می&
_ خوشبختانه ات بهوش اومد  وحالش بهتره و یه جورایی به زور اوردمش دوباره خونه خودم  اصلن حرف نمیزنه نگاهمم نمیکنه  این خودشه خیلی تنبیه بدیه

_به خدمتکارا دستور دادم سیگار مورد علاقشو بخرن و غذایه مورد علاقشو بپزن  امیدوارم لااقل یکم خوشحال بشه

_وارد اتاق شدم اته رویه تخت دراز کشیده بود کنارش نشستم پشتش رو بهم کرد البته که حق داره سیگار مورد علاقشو  با همون فندک فرشته قرمز رویه تخت گذاشتم .
_هی ات می‌دونم از دستم ناراحتی و خیلی سوال ها تو ذهنت هست معذرت میخام من نمیخام اذیتت کنم  ازم نترس به موقعش همه چیو بهت توضیح میدم.
+صدایه در اتاق اومد مطمعن شدم که رفته بلند شدم رویه تخت نشستم چشمم به سیگار مورد علاقه و فندک مورد علاقم افتاد با خوشحالی لبخند زدم  ولی یه لحظه لبخندم محو شد تویه مغزم اکو شد که اگه این فندکو نمی‌دیدم اگه انقدر نمیخاستمش الان اینجا نبودم و اولین بارم رو از دست نداده بودم  لبخند تلخی زدم فندک رو برداشتم  رویه حکاکی پشتش دست کشیدم کجایی رفیق قدیمی دلم تنگ شده ببین یادگاریت منو کجا آورده .
+سیگار فندک رو تویه دستام مشت کردم از رویه تخت بلند شدم و روبه رویه آیینه قدی تویه اتاق ایستادم تموم بدنم کبود شده انگار یه گرگ آلفا ووحشی بهم حمله کرده نمی‌دونستم بخندم یا گریه کنم پس بی خیال به سمت بالکن رفتم  .
+هی اته چند لحظه درداتو فراموش کن بیا یه نخ سیگار بکشیم ببین سیگار وانیلی همون سیگاری که عاشقشی تازه فندکی که یه سال دنبالش میگشتی رو بالاخره. پیدا کردی ،
یه نخ سیگار روشن کردم و پک عمیقی بهش زدم واو این بویه وانیل همیشه منو سرزنده می‌کنه انگار درد و غمام باهاش بویه وانیل میگیرن و منم عاشق وانیلم پس راحت تر میتونم باهاشون کنار بیام .

_رویه کاناپه لم دادم باید حواسم پرت کنم فکر اته از سرم نمیپره گوشیمو در آوردم شروع کردم به نگاه کردن شبکه هایه خبری آه لعنتی تیتر تموم خبراشون شده جعون جانگ کوک رعیس بزرگترین باند مافیاییه مواد مخدر ایتالیا در بیمارستان همراه با یک زنی دیده شد آن زن کیست ؟
شعت انقدر نگران ات بودم اون لحظه که حواسم به این لاشخوره هایه  فرصت طلب دروبرم نبود .

_تصمیم گرفتم بخونم خبر هارو با خواندن تیتر اول  کفرم در اومد  مطمعن شدم که جون اته در خطره نباید بزارم بره  ولی چطور ممکنه هر لحظه فرار کنه

::گفته شده که خانوم همراه جناب جعون جانگ کوک همسر ایشون هستن و صد البته نکته مهم این جاست که آیا بعد مشاهده ایشون و همسرشون آیا رقیب هایه ایشون  ساکت میمونن؟

_بهترین راه افزایش بادیگارد ها و گوش بزنگ بودنه .

&۱۴می&

_دیشب تاحالا خابم نمیبره بهتره اته رو چک کنم .
_وارد اتاق شدم تویه بالکن رویه کاناپه به طرز کیوتی خابش برده بود وقتی بیداره مثل یه ببر درندس ولی وقتی خابه یه گربه کیوت میشه.

_با ورودم به بالکن سریع چشماشو باز کرد عجیبه خوابش خیلی سنگینه چی شده که انقدر سریع بیدار شد  خواستم برگردم که بهم گفت
+جناب جانگکوک میخام باهات صحبت کنم بیا اینجا .
_بدونه هیچ حرفی روبه روش نشستم و منتظر شدم یه نخ سیگار روشن کرد به سمتم گرفت یه نخ هم برایه خودش روشن کرد در فندک رو بست و شروع کرد تکونش بده بی مقدمه پرسید
+این فندکو از کجا آوردی ؟
اگه باهام روراست باشی دیگه ازت فرار نمیکنم.
_پیداش کردم دوسال پیش لب ساحل تو لس آنجلس.
+از کجا میدونستی از این فندک فقط یدونه هست ؟
_چون برایه تو منحصرن طراحی و ساخته شده .
+از کجا میدونستی مال منه و برایه من طراحی شده
_چون همیشه حواسم بهت بوده و هست .
+اصن منو از کجا میشناسی و برا چی حواست بهم بوده
_کسی که این فندکو به تو هدیه داد یه دوست ارزشمند برا من بود من قبلن طراحی میکردم اومد پیشم و بهم گفت لطفن یدونه فندک خیلی خاص برام طراحی کن  من این فندکو برات طراحی کردم روزی که اومد این فندکو بهت هدیه بده  حس فوضولیم اجازه نمی‌داد کاری نکنم چون تاحالا ندیده بودم (. اسم دوست صمیمی تون) انقدر برایه هدیه دادن به کسی هیجان زده باشه پس یواشکی دنبالش اومدم و تورو دیدم ازت خیلی خوشم اومد از اون روز که گاهی یواشکی میومدم میدیدمت و یه جایی به خودم اومدم دیدم هر روز تمام وقت دارم دنبالت میکنم مطمعن شدم که عاشقت شدم حتی وقتی رفته بودی لس آنجلس من هم اونجا بودم و دیدم که فندکتو گم کردی میدونستم چقدر برات عزیزه بعد رفتنت یه لشکرو بسیج کردم کل ساحلو گشتن تا فندکتو پیدا کردن من تمام لحظه هایه زندگیت داشتم تماشات میکردم تا این که سه روز پیش به خودم جرعت دادم و جلوت ظاهر شدم خنده داره همه مثل سگ از من میترسن و بهم میگن خونخوار اما جرعت این که تورو درخواست کنم رو نداشتم .
+وایسا ببینم برا چی بهت میگن خون خوار ؟
_لطفا تا همین جا کافیه بیشتر از این بگم ممکنه دوباره بترسی ازم .
+من با شنیدن حقیقت تلخ راحت تر از دروغ شیرین کنار میام

_عام نمی‌دونم اسممو شنیدی یا نه من جعون جانگ کوک بزرگترین رعیس مافیا مواد مخدر ایتالیام  .

+عام خوبه کاش همه رعیس مافیا ها انقدر جذاب بودن .
_الان مشکلت فقط جذابیته مشکلی با اون قسمت رعیس مافیا بودنش نداری😐

+نه ندارم چون مطمعنم هرکس باشی به کسی که عاشقشی آسیب نمیرسونی.
_واسه همینه دوست دارم باهوش ،قوی،لجباز،سر کش مثل یه ببر وحشی میمونی
_البته که وقتی  خوابی مثل یه پیشی کیوت میشی خخخ

+توهم درسته یه گرگ آلفا وحشی هستی اما وقتی خوابی و میخندی شبیح خرگوشایه کیوت میشی  خخخ

_هی من کجام شبیح خرگوشه!!
+همه جات البته به جز سیکس پکات
_نگا ترو خدا به رعیس مافیا میگه خرگوش یه خرگوشی نشونت بدم   بیا اینجا ببینم
+باشه باشه غلط کردم ولم کن
_ولت میکنم ولی دیگه نگی خرگوش ها !
+باشه
::جانگ کوک ات رو ول می‌کنه  اته براش زبون دراز می‌کنه و دوبار میگه
+تویه خرگوش بداخلاقی.
_ببین فرار کن وگرنه بگیرمت شب سختی در پیش داری .

::اته با عجله از اتاق میدوه بیرون و جانگ کوک به دنبالش باهم دور عمارت میدون و بلند بلند میخندن تمام خدمتکارا و بادیگارد ها با تعجب نظراگره بازی رعیس مافیا  خونخوار و معشوقش میشن  .

_ای ای ای دیدی گرفتمت شب خیلی سختیو در پیش داری کویین میخام خرگوش سیکسپک دارو نشونت بدم کویین😈

+ببین غلط کردم فکرشم نکن گناه دارم
_اون طوری خودتو کیوت نکن جواب نمیده .
+اوه شعت دخلم اومدس حیح  .
_یس لیدی قراره صدایه ناله هاتو همه اهالی عمارت بشنون

Burnt vanillaWhere stories live. Discover now