(عمارت)
+بیب من میرم حموم
_منم میام
+واسه چی
_واسه این که مراقبت باشم
+هوف نکنه نه ماه میخای بچسبی بهم همه جا باهام بیای
_اره بالاخره تو الان پنج نفری 😁
+باشه بیا حوصله بحث باتوعه لجبازو ندارم
+جانگ کوک چرا اومدی نشسته تو حموم زل زدی بهم فکر کردم خودتم میخای دوش بگیری
_نه من میخام از منظره لذت ببرم
+خوبه قشنگ لذت ببر که کردن منظره تا نه ماه قرار نیست بهت برسه .
+وایی خدا هیچ وقت این قیافت رو یادم نمیره جانگکوک رعیس بزرگترین باند مافیا ایتالیا لباشو جمع کرده و لوس وارانه داره نگام میکنه 😂
_ حالا هی منو مسخره کن تا ۸ماه دیگه جبران کنم برات .
+حالا تا ۸ماه دیگه وقت زیاد هست😂
:«
(سه ماه بعد )
_اماده ایی بیب قراره جنسیت نینی هامونو بدونیما من خیلی هیجان دارم
+ارع امادم جانگکوک زود باش برگه رو باز کن مردم از بس صبر کردم .
_باشه بیب آروم باش
۰۰۰۰۰۰
_وایی خدا قراره سه تا پسر و یدونه دختر داشته باشیم بیب
+وایی خدا جانگکوک خودت کم بودی قراره سه تا فتوکپی از تو داشته باشم 😑😑
_ولی بیب منم قراره یدونه فتوکپی از تو داشته باشم
+هوف دلتم بخاد
:؛پرش زمانی کوتاه
+ جلو آیینه ایستادم شکمم هر روز داره بزرگتر میشه نمیدونم این خوشگلایه مامان چقدر جایه دیگه میخان
+تا قبل از دیدن جانگکوک هیچ وقت فک نمیکردم عاشق بشم و مادر بشم شروع خوبی با جانگکوک نداشتیم ولی الان کنارش خیلی خوشحالم و قراره مامان چهار تا کوچولو دوست داشتنی مثل جانگکوک بشم
_لیدییی کجایی
+با صدایه جانگکوک از فکر اومدم بیرون و رفتم پایین.
+جانم چاگیا
_سلام دورت بگردم بیا برات توت فرنگی خریدم که دوست داری
+بیب چرا اندازه بیست کیلو توت فرنگی خریدی مگه من چقدر میتونم بخورم
_نخیرم اندازش خیلیم خوبه بعدشم بیب تو یه نفر که نیستی پنج نفری
+هوف از دست تو باشه بدو بیا خانومتو بغل کن که نیاز به بوس و نازی داره
_با کمال میل بیب
+جانگکوکا
_جانم بیب
+میخامت
_بیب منم میخامت ولی..
+اوه فراموش کرده بودم که شکمم بزرگشده زشت شدم و
+با قرار گرفتن لبایه کوکی رو لبام حرفم نصفه موند با تعجب تو چشماش نگاه کردم
+بعد از بوسیدنم عقب رفت و گفت
_دیگه هیچ وقت این حرفو نزن تو همیشه برایم من زیبا ترین دختر دنیایی
_البته که امیدوارم این کوچولو ها مامان بابایه هورنیشون رو ببخشن.نیمچه اسمات کوتاه🥱
+جفتمون خندیدیم و شروع کردیم به بوسیدن هم دیگه.
+خیلی با احتیاط کوکی لباسام رو از تنم در آورد منم لباس هاشو در آوردم شروع کرد به بوسیدن تنم اما زیاده روی نمیکرد خیلی با احتیاط بدنم رو لمس میکرد و پوسیم رو لیس میزد .
+آروم دستمو رو عضوش کشیدمو گفتم : بیب میخامش
_حتمن لیدی
+به تاج تخت تکیه داد و گفت
_میدونم شکمت سنگینه ولی اگه به ددی سواری بدی کمتر به شکمت فشار میاد پیشی جذابم
+آروم آروم به سمتش رفتم و رویه پاهاش نشستم با برخورد عضو داغش به بدنم ناله کوتاهی کردم که باعث خندش شد .
+یکم من رو بالا کشید و عضوش رو آروم واردم کردم شروع کردم به تکون دادن خودم کوکی یه دستش رو زیر شکمم گذاشته بود و دست دیگش رو زیر رونم و کمکم میکرد که تکون بخورم یکم بعد خسته شدم سرم رو به شونه کوکی تکیه دادم .
+کوکی که متوجه خسته شدنم شده بود بغلم کرد و آروم منو رویه تخت گذاشت یه بالشت زیر باسنم گذاشت که باعث شد عضوم بالاتر بیاد روم خمیه زد
_ایگو پیشی سکسی من خسته شده اشکالی نداره پیشی بقیشو به من بسپار.
+جانگ کوک لبخند خرگوشی زد و آروم عضوش رو وارد کرد و آروم شروع کرد به ضربه زدن منم کنار گوشش ناله میکردم بعد از بیست دقیقه لذت تمام وجودم رو گرفت و با لرزش کوچیکی ارضا شدم کوکی هم بیست دقیقه بعد ارضا شد ازم بیرون کشید بالشت زیر باسنم رو برداشت کنارم دراز کشید و شروع کرد موهامو نوازش کنه
_پیشی من لذت بردی
+آه عالی بود کوکی بازم دلم میخواد ولی خستم دیگه نمیتونم ادامه بدم
_پیشی فعلن بخاب خستگیت در بره کوچولو هامونم یکم استراحت کنن بقیش باشه برایه بعد .
+اوم ماچ باشه خرگوش توعم بخاب پیشم جایی نری ها .
_چشم بیا دلم تا مطمعن بشی جایی نمیرم.خدایی شخصیت اته رو دوست دارم 😂💜
YOU ARE READING
Burnt vanilla
Fanfictionوانیل سوخته🌼🖤 رییس مافیایی که عاشق یه روانشناسه. به نظرت کی قراره عوض بشه تو تبدیل به یه روانی یا من تبدیل به یه مرد نرمال؟!! +وایسا ببینم برا چی بهت میگن خون خوار ؟ _لطفا تا همین جا کافیه بیشتر از این بگم ممکنه دوباره بترسی ازم . +من با شنیدن حقی...