استرس شیرین و خانواده قبل🌼🖤

269 8 0
                                    

_وسطایه فیلم بود که صدایه ناله اته رو شنیدم .
_سریع به سمت اتاقمون دویدم چراغ رو روشن کردم اته رو دیدم که لباس خواب سفیدش قرمز شده .
_چاگیا چی شده .
+آه جانگکوکا وقتشه .

_سریع به دکتر جانگ زنگ زدم گفت بهتره که تکون ندم اته رو خودش با پرستارا میاد اینجا .

_طبق گفته دکتر جانگ وان حموم رو با آب ولرم پر کردم لباس هایه اته رو در آوردم و داخل وان گذاشتمش قبلن بدتر از این رو تجربه کرده بودم ولی نمی‌دونم چرا باز استرس گرفتم .

_کنار اته نشستم و دستشو گرفتم ،،چاگیا الان دکتر میاد یکم تحمل کن.

+اهههه جانگکوکا میکشمت دیگه از دستت خسته شدم بچه هات هی دارن منو پاره میکنن.
_باشه بیب باشه آروم باش فقط ، بعدش منو بکش نباید استرس بگیری می‌دونی که .
_اته از درد بلند بلند ناله میکرد که به دفعه یه نفر در حمام رو زد .
&ارباب منم.
_بیا تو زود باش
&ارباب لطفا پشت همسرتون بشینید و ایشون رو نگه دارید .
_ داخل وان پشت اته نشستم و از پشت دستامو بالایه شکمش حلقه کردم .
&خانوم جعون هر وقت گفتم فشار بدید .
&فشار
&محکم تر ، خوبه آفرین بازم فشار بدید
&بیشتر خانوم جعون
+آه نمیتونم خیلی درد داره .
&شما میتونید یک دوسه دوباره فشار بدید .
_اته کاملن عرق کرده بود و از درد جیغ میزد و دستمو که لب وان بود فشار می داد.
+آه جعون میکشمت اگه اون دیک گندتو نکرده بودی تو من الان این دوتا توله جن نبودن که منو پاره کنن هر شب تو منو پاره می‌کنی نه ماه یه بار بچه هات چی از جونم میخایین.
::جانگکوک از خجالت سرخ شده بود و خندش گرفته بود ولی میدونستم بخنده اته واقعن میکشتش.
::دکتر جانگ هم که از خنده منفجر شده بود تاحالا ندیده بود رعیس بزرگترین باند مافیا ایتالیا خوانخار عظم انقدر از زنش بترسه .
&خانوم جعون یکم دیگه فشار بدید لطفا من سر نوزاد رو میتونم ببینم .
+چشمام رو بستم و توانمو جمع کردم و تمام زورم رو گذاشتم یه دفعه دردم کمتر شد کف وان رو نگاه کردم دخترمون رو دیدم که داخل آب شناوره دکتر جانگ سریع بغلش کرد و به اجوما دادش .
&خوبه خانوم جعون از پس یدونه بر اومدین یدونه دیگه مونده فقط ‌.
_اته دیگه توانی نداشت حتی جیغ نمیزد آروم اشک می‌ریخت و تلاش میکرد برایه به دنیا اومدن دختر کوچیکمون

_اته ناله ضعیفی کرد و بدنش داخل بغلم شل شد .
_چاگیا تو موفق شدی ببین اون یکی دخترمون هم به دنیا اومد .
_خنده آرومی کرد و دوباره سرش رو به قفسه سینم تکیه داد و چشماشو بست.
_یادم به سری قبل افتاد که چشماش بسته شد با استرس تکونش دادم .
_چاگیاا حالت خوبه .
&آروم باشین اقایه جعون حالشون خوبه فقط خسته شدن چون درد زیادی رو تحمل کردن .

_اوه خیالم راحت شد .
&فقط اقایه جعون دارم هشدار میدم دیگه هیچ وقت نباید بچه دار بشین همسرتون واقعن بدن ضریف و ضعیفی دارن سری بعد به قیمت جونشون تموم میشه .
_ممنونم دکتر جانگ و البته حتمن حواسم هست .
_ دکتر جانگ بیرون رفت نگاهی به اته که خیلی معصومانه تو بغلم از خستگی خوابیده بود کردم دلم ضعف رفت براش کیوت دوست داشتنی من .
_بغلش کردم از تویه وان بیرون اومدم لباس تن اته و خودم کردم و دوباره براید استایل بغلش کردم بردمش رویه تخت گذاشتمش بغلش کردم و کنارش خابم برد .
_از خواب بیدار شدم اته هنوز خوابیده بود یه جوری که انگار یک ساله نخوابیده رفتم پایین اجوما دخترامون رو بغل کرده بود و لالایی میخوند بیول،جکسون،جیمین و جیهوپ هم داشتن باهم بازی میکردن.
_پیش اجوما نشستم و به دخترامون خیره شدم .
_دخترایه قشنگم لطفا هرچی بزرگ تر شدین بیشتر شبیح مامانتون بشین .
_دوساعت هم با بچه هامون بازی کردم و برگشتم بالا پیش اته ،اته هنوزم خواب بود دکتر جانگ گفته بود خستس ولی من دلم شور میزد اخه اته هیچ وقت انقدر نمیخابه.
_بهتره تا اته خوابه یکم کارامو انجام بدم ذهنم پرت بشه نگران نباشم .
(یک ساعت بعد)
_وارد اتاق شدم اته تویه خواب ناله میکرد و التماس میکرد بدنش پر از غرق سرد بود .
_اته عزیزم بیدار شو قشنگم.
_صدامو می‌شنوی پاشو عزیزم.
_یه دفعه از خواب پرید خودشو تو بغلم جمع کرد و شروع کرد گریه کنه نمی‌دونستم چی شده پس فقط خیلی آروم سرش رو نوازش کردم تا آروم شد.
_چی شده قشنگ آروم باش فقط یه خواب بود .
+جانگکوکا میترسم.
_چرا عزیزم.
+بابام ،بابام دوباره زده به سرش .
_بابات؟
+کیم ایل وو
_با شنیدن اسمش شکه شدم .
_اته عزیزم منظورت از کیم ایل وو همون مار افعیه.؟
+اوهوم
+جونگکوکا بابام داره میاد حواستو جمع کن اون میاد اینجا.
_نگرانیشو درک میکردم درسته خواب دیده بود ولی با شنیدن اسم باباش منم نگران شدم هیچ وقت تاحالا درموردم پدرش تحقیق نکرده بودم.
_یعنی اته دختر مار افعی بزرگ ترین مافیایه اعضا بدنه .
+جونگ کوکا تلفنم رو بده باید باهاش صحبت کنم .
_اته همچین ریسکی برایه چی می‌کنی عزیزم
+مثل این که نمیشناسی بابامو حتی اگه بهش زنگ هم نزنم می‌دونه من کجام پس بزار باهاش صحبت کنم تا شاید استرسم کم بشه.
_با استرس تلفن اته رو بهش دادم شماره باباش رو گرفت رویه آیفون گذاشت .
π:ببین کی زنگ زده عروس خانواده جعون چطوری دختر.
+سلام بابا خوبم خبری ازت نبود خواستم بگم من میشناسمت الکی که بهت نمیگن مار افعی.
π:اوه دختر باهوش من ببینم نوه هامم همین قدر باهوش هستن .
π:پسرات خیلی شبیح جعونن ولی دخترت کپ توعه البته که باید ببینیم اون کوچولو هایه جدیدت بازم شبیح تو میشن یا نه .

+چی میخای بابا ؟
π:بهت گفته بودم سمت خانواده جعون نرو ولی حالا میبینم شیش تا نوه از جعون ها دارم تو گوش نکردی من خودم درستش میکنم.
+بابا این کارو نکن مگه نمیخاستی بشم وارثت برا همین هر شب کتکم میزدی .
+باشه وارثت میشم ولی دور خانوادم خط بکش.
_اته ترسیده بود و نفس نفس میزد دوباره داشت بهش نفس تنگی دست میداد اما به رو نمی‌آورد.
π:میخاستم وارثم بشی اما نه الان که نوه دارم منتظر باش قراره به زودی وارثم بشی
πفعلن خداحافظ کوچولویه بابا
+جانگکوکا باید از این جا برین .
_یه کاری میکنیم فعلن آروم باش عزیزم ببین بدنت داره می‌لرزه نباید دوباره حمله بهت دست بده.
+حالم خوبه عزیزم شماها باید از این جا برین بابام برایه کشتن تو و بچه هامون میاد.
+اون منو میخاد ولی نه با شماها ‌.
_اروم باش عزیزم تا بتونم برم یه فکری بکنم .
+یه هفته گذشته ولی هنوزم خبری از بابا نیست معلوم نیست چه آشی برامون پخته که چاشنیش قطعا خونه

_وارد اتاق شدم  اته رو داخل تراس دیدم داشت سیگار می‌کشید ولی دستاش می‌لرزید آه جانگکوکا چرا یه بارم شده نمیتونی مراقب همسرت باشی
+جانگکوکا  جانگکوک
_جانم بیب
+به چی فکر می‌کنی چاگیا
_هیچی داشتم به یه راه حل فکر میکردم
+نگران نباش من یه راه حل پیدا کردم که قطعا خوشت نمیاد ولی تنها راهشه

_میشنوم بیب 
+من یه ویلا دارم تو جنگل ماهور  بچه هامونو بردار برو اونجا بابام منو به هیچ وجه نمی‌کشه چون تنها وارثشم ولی شماهارو چرا

_چی میگی چاگیا من بدون تو کجا برم دیونه شدی
+دیونه نشدم بابام به خونتون تشنس اما منو نمیتونه بکشه پس باید برید .
_بیب من هیچ جا نمیرم بدون تو
+خوب گوش من کیم اتم تک دختر مار افعی بزرگترین مافیای قاچاق اعضای بدن من با لالایی های معصومانه یا لباس های رنگی رنگی شیرینی های خوشمزه بزرگ نشدم من بهتر از تو کار با اصلحه رو بلدم من مجبور بودم قوی باشم چون من وارث مار افعی بودم حالا هم اومده دنبال وارثش و تا نبردش بی خیال نمیشه .
+اگه نرین باید با دستای خودم اعضای بدن تکتکتون رو قاچاق کنم 
+چرا نمی‌فهمی بیب منم خستم ولی باید تموم کنم این داستان رو وگرنه هرجا بریم داستان همینه
_بیب من نمیتونم یه بار دیگه از دستت بدم
+من قرار نیست جایی برم اگه نرین اون موقعی من از دستتون میدم دلت نمیخاد که پیشیت عصبی یا ناراحت بشه می‌دونی که اون وقت نفسش تنگ میشه اون موقعی دیگه جانگکوکی ندارم که بغلم بکنه اته دیگه کسیو ندارد که از رفتنش بترسه لطفا به حرفم گوش کن من موفق میشم قول میدم
_اه چاگیا
_باشه ولی نصف این بادیگاردا اینجا باهات میمونن
+باشه خرگوشم عصبانی نشو بیا بغلم ببینم
_اته جرعت داری برنگرد
+قول عصبی نشو خرگوش وحشی
_من ریس یه باند مافیاما مثل سگ ازم میترسن اون وقت خانوم جعون منو خرگوش صدا می‌کنه😑
+خرگوش وحشی قبلاً هم بهت گفته بود تو برا اونا ترسناکی برا من فقط خرگوش وحشی هستی😂
_اه فاک  جیزس کی عشقو آفریده که ادمو آنقدر ضعیف می‌کنه
+هی خرگوش عشق ادمو ضعیف نمیکنه ادمو کامل می‌کنه آدم عاشق هیچ وقت شکست نمیخوره چون  بهانه آیی واسه برگشتن به خونه داره .
_اوه قانع شدم  خانوم روانشناس😁

Burnt vanillaWhere stories live. Discover now