_اه چقدر خستم ،نا امیدانه در اتاق اته رو باز کردم و کنارش نشستم .
_چاگیا خیلی خستم یکم اینجا پیشت میخابم چند وقت درست نخابیدم بدون تو خوابم نمیبره.
_سرم رو رویه تخت کنار دست اته گذاشتم و خابم برد.
_ با نوازش کسی با تعجب چشمام رو باز کردم کی جرعت میکنه این طور دست بکشه رو سر من ،چقدر دستاش آرامش داره .
_سرم رو بالا آوردم یه لحظه خشکم زدم اته داشت سرم رو نازی میکرد.
_دارم خواب میبینم نه ؟
+نه عزیزم .
_یعنی تو واقعن به هوش اومدی .
+یا گریه نکن چاگیا ببین حالم خوبه.
+جانگکوک از خوشحالی محکم بغلم کرد .
+اخخخ
_وایی ببخشید خوبی چی شد کجات درد میکنه چاگی
::اته میزنه زیر خنده.
+آروم باش عزیزم خوبم فقط لطفن منو از این جا ببر دلم برا نی نی هامون تنگ شده .
_باشه پیشی من بزار با دکتر جانگ حرف بزنم بعد میریم .
+یاا دفعه آخرت باشه بهم میگی پیشی و گرنه ببر وحشیمو نشونت میدما .
_اوف که من عاشق ببر وحشیتم پیشی مخصوصن وقتی تو تختیم 😋
+یا عوضی من مریضم مثلا
_پیشی بالاخره که تا چند وقت دیگه خوب میشی اون موقع میخام گرگ آلفا وحشی رو نشونت بدم 😁
+یا نیست تاحالا ندادی .
_نه من هنوز گرگ آلفا وحشی رو نشونت ندادم و چهار تا بچه داریم اگه بدم چی میشه😁
+یا حواستو جمع کنا من خودم بچم دیگه بیشتر از این بچه نمیخام.
_نو نو بیب به من چه من از کاندوم خوشم نمیاد قطعنم که نمیزارم تو قرص بخوری .
+فاتحت خوندس خرگوش کیوت بزار خوب بشم بهت میگم .
_باشه بیب آروم باش من میرم با دکتر حرف بزنم تا بریم.&میتونین ببرینشون آقایان جعون فقط خیلی مواظب باشین ایشون بدن خیلی ضعیفی دارن درحال حاضر اصلن بهشون نباید فشاری وارد بشه مخصوصن که خودشون تنگی نفس عصبی هم دارن پس هرگونه فشار روحی و جسمی براشون سمه.
۰۰۰۰
(شب ساعت ۹عمارت)_اه فوق العاده خوشحالم که اته به هوش اومده ،اته چیزی نمیگه ولی متوجهم که حال خوبی نداره و حتی درست نمیتونه راه بره .
_چاگیا بیا بغلم این طوری خسته نمیشی .
+نه عزیز دلم مگه نمیبینی بادیگارد هات اینجا وایسادن برات زشته .
_گور پدر همشون هو بزن بریم .
+باشه باشه آروم میفتما .
+چاگیا نی نی هامون کجان بیا اول بریم پیش اونا دلم میخواد براشون اسم انتخاب کنیم مگه خودت نگفتی منتظری تا باهم اسم انتخاب کنیم براشون.
_وایسا ببینم تو از کجا میدونی چاگیا وقتی این حرفو زدم تو بیهوش بودی .
+بیهوش بودم ولی همه چیز رو متوجه میشدم میدیدم که بچه هامون رو میاری که ببینم میدیدم که گریه میکنی میشنیدم که چقدر منتظرم هستی و هنوز برایه کوچولو هامون اسم انتخاب نکردی تا باهم انتخاب کنیم حتی میدیدم که با تمام حرف هایه دکتر ها هیچ وقت ازم نا امید نشدی.+ولی نمیتونستم بغلتون کنم و ببوسمتون نمیتونستم بهت بگم که چقدر دلتنگتم یا لطفا گریه نکن بیشتر قلبم به درد میاد یا نگران نباش منو که میشناسی یه ماده ببر قویم کم نمیارم .
+خیلی سخت بود ولی سهم من تماشایه شما بود فقط.
_یا چاگیا گریه نکن من همیشه پیشتم و همراهت قدم بر میدارم و معذرت میخام که همیشه فقط بهت آسیب زدم .
+جونگکوکا دیگه چرتو پرت نگو هرچقدر هم بهم درد بدی کنار تو لذت بخش .
۰۰۰۰۰
+وایی خدا چقدر نازن سلام کوچولوهایه مامان 😍
_چاگیا من اسم دخترمون رو انتخاب کردم اسم پسرامون رو تو بزار .
+باشه عزیزم چه اسمی انتخاب کردی برایه دخترمون ؟
_چون خیلی شبیه توعه و تو ماه منی دوست دارم اسمش رو بزارم بیول به معنی ستاره تو ماه منی و دخترمون ستاره من .
+خیلی قشنگه دورت بگردم اوم منم دوست دارم اسم پسرامون رو بزارم جیمین،جکسون،جیهوپ.
+چطوره بیب ؟
_عالیه عزیزم .
_خوب خوب بیول ،جیمین،جکسون،جیهوپ با مامان خداحافظی کنین باید استراحت کنه .
+یا چاگیا باور کن حالم خوبه بزار یکم پیش بچه هام باشم .
_بیب پس این بچه چی .
+چاگیا مگه تو بچه ایی 😕
_ارع بیا بریم به بچت شیر بده داره بی قراری میکنه .
+از دست تو باشه بریم .
_بدو بیا دراز بکش حق نداری بلند بشی میرم بگم برات اجوما غذا درست کنه .
+باشه عزیزم زود بیا .
_فکر خوبی به سرم زد بزار سیگار مورد علاقه اته رو براش ببرم هیچی به اندازه سیگار وانیل خوشحالی نمیکنه درسته که یه مادر نباید سیگار بکشه ولی من که نمیذارم اته بچه هارو شیر بده به اندازه کافی بدنش ضعیف هست پس سیگار هم مشکلی نداره._بیب ببین چی برات آوردم .
+وایی خدا کوکی مرسی عزیز دلم 😍
+یه سالی هست سیگار نکشیدم .
_اته سیگار از دستم گرفت و بغلم که .
+بیب فندک داری ؟
_اه ارع اصن حواسم نبود کشو بغل تخت رو باز کردم و یدونه فندک برداشتم و بهش دادم رد نگاهش رو گرفتم و متوجه شدم که یادم رفته بود فندک فرشته سرخ رو از تویه کشو بردارم .
+جانگکوکا اون فندک رو بهم بده
_بیب لطفا
+زود باش جانگ کوکا
_نمیخاستم فندک رو بهش بدم چون تمام خاطرات بدش که از من و سانگ وو بود رو براش هی تکرار میکرد ولی نمیتونستم ندم چون عصبی شده بود و دکتر جانگ گفته بود اصلن براش خوب نیست .
_سریع فندک رو از تو کشو برداشتم و به اته دادم با سکوت کامل فندک رو از دست گرفت و تویه بالکن رفت یه نخ سیگار روشن کرد و در فندک رو بست شروع کرد تویه دستش بچرخونه .
+جانگکوکا چه بلایی سر سانگ وو آوردی .
_بیب خواهش میکنم.
+جواب سوالمو بده.
_از جواب دادن به این سوال به شدت میترسیدم چون سانگ وو برایه اته عزیز بود ولی من نتونستم عصبانیتم رو کنترل کنم.
_چاگیا من کار خوبی باهاش نکردم .
+چیکار کردی .
_ااا کتش زدم بعد
+بعد چی_دستاشو قطع کردم و
+دیگه چیکار کردی جانگکوکا
_و دوباره به مدت سه ماه ولش کردم دستاش عفونت کرد چندین بار کتکش زدم و یک ما پیش کشتمش .
_اته پک عمیقی به سیگارش زد قطره اشکی رویه دستش چکید رو به من کرد و گفت
+چرا این کارو کردی
_معذرت میخامم باور کن نمیخاستم این کارو بکنم ولی عصبانیتم آروم نمیشد تو که پاره تنمی رویه تخت بیمارستان تو کما بودی و کسی نمیدونست واقعن خوب میشی یا نه بچه هامون همشون بی قراری میکردن و تو ذهنم هی تکرار میشد که با اون دستا تن تورو لمس کرده تنها بودم ترسیده بودم عصبانی بودم نمیدونستم چیکار باید بکنم.
_چند بار خواستم ازش بگذرم ولی حتی پشیمونم نبود مثل دیونه ها میخندید و میگفت اته میمیره منم بکش میخام برم پیشش.
_بیب معذرت میخام میدونم برات عزیز بود ولی اون به عزیز من آسیب رسونده بود لطفا درکم کن.
+کوکی میدونی همه چی از این فندک کوفتی شروع شد اگه تو طراحیش نمیکردی اگه این فندکو گم نمیکردم اگه انقدر کنجکاو نبودم درمورد این فندک اگه انقدر مشتاق داشتن این فندک نبودم الان اینجا نبودم بهم تجاوز نمیشد دوست صمیمیم بهم با اسلحه شلیک نمیکرد عشق زندگیم دوست صمیمیم رو نمیکشت هیچ وقت حتی مادر نمیشدم ._اته پک عمیقی به سیگار زد چشمام رو برایه چند ثانیه بست قطره هایه اشک از چشماش شروع کردن به چکیدن .
_ عزیزم خواهش میکنم میدونی که این حال برات خوب نیست به جاش منو تنبیح کن.
+کاش یه جور بهتری باهم آشنا می شدیم ولی
_اشکالی نداره نمیتونم فراموش کنم ولی میتونیم با هم از اول یه زندگی جدید بسازیم مگه نه؟
_بیب یعنی منو میبخشی ؟
+کار خوبی انجام ندادی ولی اشکالی نداره من درک میکنم و دیگه نمیتونم سانگ وو رو برگردونم یا به عقب برگردم من الان یه مادرم باید مواظب بچه هام باشم نمیخام اوناهم ضربه بخورن پس لطفاً یاد بگیر عصبانیتت رو کنترل کنی و بابا خوبی بشی چون بیشتر از این توان ضربه خوردن ندارم ._قول میدم بیب همه چیو عوض کنم و یه مرد خوب و یه پدر خوب بشم .
+خوبه کوکی من زندگی خوبی در پیش رومون هست .
😭😭💜
YOU ARE READING
Burnt vanilla
Fanfictionوانیل سوخته🌼🖤 رییس مافیایی که عاشق یه روانشناسه. به نظرت کی قراره عوض بشه تو تبدیل به یه روانی یا من تبدیل به یه مرد نرمال؟!! +وایسا ببینم برا چی بهت میگن خون خوار ؟ _لطفا تا همین جا کافیه بیشتر از این بگم ممکنه دوباره بترسی ازم . +من با شنیدن حقی...