دو روز از مرخص شدن پدرم از بیمارستان گذشته بود و کل این دو روز خونمون پر شده بود از همکار و شریک های پدرم که برای عیادت اومده بودن.
داخل اتاقم درحال آماده شدن برای مدرسه بودم که در باز شد و آجوما داخل اومد:
-دختر دوباره مهمون داریم، تا خونه شلوغ نشده زودتر بیا برو
نگاهی به ساعتم که ۸ و نیم رو نشون میداد انداختم و با تعجب گفتم: فازشون چیه؟ کله صبحی چه وقت عیادت اومدنه؟
بعد رفتن آجوما کوله ام رو روی شونم انداختم و از پله ها پایین رفتم که صدای پیرمردی رو شنیدم:
-خیلی خوشحالم که سرحال میبینمتون جناب لی...نمیدونید وقتی تهیونگ جریان رو برام تعریف کرد چقدر ناراحت شدمبیخیال از پله ها پایین می رفتم که با دیدن تهیونگ که دست گل بزرگی توی دستش بود و داشت وسط هال خونمون با لبخند بهم نگاه میکرد آب دهنم توی گلوم پرید و ناگهان به سرفه افتادم.
خب، گل کاشتی جویون! الان همه برگشتن ببینن این صدای خروس گلو گرفته که داره از سرفه جون میده از کجا میاد!
چند مشت محکم روی سینم کوبیدم و با تعجب به تهیونگ و پیرمردی که جلوتر ازش دست پدرم رو گرفته بود و داشت باهاش صحبت میکرد نگاه کردم.
این کیه؟ پدرشه؟ ولی برای پدر تهیونگ بودن یکم پیره...
با دیدن من لبخند پهنی روی صورتش نشست و با مهربانی گفت: آه، ایشون دختر خانومتون هستن؟ اگه اشتباه نکنم با تهیونگ به یه مدرسه میرن
پدرم نگاهی به من که جلوی پله ها عین چوب خشک ایستاده بودم انداخت و گفت: بله...
بعد به من نگاه کرد و ادامه داد: جویون بیا به رئیس کیم ادای احترام کن دخترمرئیس کیم کیه دیگه؟ تهیونگ چی میگه این وسط؟
درحالی که داشتم از فضولی میمردم به سمتشون رفتم و بدون هیچ لبخندی سرمو پایین بردم و گفتم: خوشبختم از آشناییتون
پیرمرد به تهیونگ نگاه کرد و گفت: تو دیگه میتونی بری، داره دیرت میشه! با خودت جویون رو هم ببر
با تعجب پرسیدم: کجا؟؟
پیرمرد که از دادی که زدم عجیب تعجب کرده بود در جوابم گفت: مدرسه دیگهنگاهم سر خورد روی صورت پوکر فیس تهیونگ...پدرش یا هرکی که هست، انگار نمیدونه تهیونگ همیشه ساعت ۱۰ و ۱۱ به بعد میاد مدرسه!
خواستم بگم مگه برای تهیونگ زود نیست؟ اما یه لحظه انگار وجدانم به صحنه اومد و نزاشت!
YOU ARE READING
NEWTON'S LAW📎
Teen Fictionچی میشه اگه یه روز سر و کله یه دخترِ شَر تو مدرسه ای که پسرا توش حکمرانی میکنن پیدا بشه؟ دختری که بخاطر تنفرش از جنس مخالف هیچ وقت از شعاع ۴ متری هیچ پسری عبور نکرده و حالا مجبوره تو کلاسی بشینه که ۷۰ درصد دانش آموزهاش پسرهای قلدر و زورگو ان! 📖قانو...