نگاهم رو از فضای خونه گرفتم و به هوهیون که مشغول بریدن کیک بود دوختم. خونشون خیلی بزرگ تر از چیزی بود که فکر میکنم و دکوراسیونش به رنگ سفید و کرم و به سبک مینیمال بود. حقیقتا یکی از زیباترین خونه هایی بود که تابحال رفته بودم.
فنجون چایی رو جلوم روی عسلی گذاشت و مشغول تایپ کردن شد.
مقداری از دمنوش چایی بابونه اش رو مزه کردم که صفحه گوشی رو به سمتم گرفت.
-تهیونگ یه کار فوری براش پیش اومد مجبور شد بره، اما به زودی برمیگرده...
سری تکون دادم و گفتم: مشکلی نیست...
نگاهم رو با لبخند ازش گرفتم.کاش اصلا برنگرده...
واقعا نمیدونم قراره امروزم چطور تموم شه
اما خب، خوبیش اینه اون هیچ وجه اشتراکی با جهبوم روانی نداره.حوصلم سرفته بود.
رو به خواهرش کردم و گفتم: راستی شما مدرسه نمیرید؟
سرشو به چپ و راست تکون داد و مشغول تایپ کردن شد؛
-من ترک تحصیل کردم، علاقه ای به درس خوندن نداشتمبا تعجب نگاهش کردم که ادامه داد:
-وقتم رو با ساختن مجسمه میگذرونم، میخوای ببینیشون؟سری تکون دادم که از روی مبل بلند شد و مچ دستم رو گرفت و دنبال خودش کشوند.
به سمت آشپزخونه میرفتیم. به محض رسیدن جلوی آشپزخونه در سفید رنگی رو کنارش دیدم.
در رو باز کرد و من رو به داخل دعوت کردم.وارد اتاق که شدم حس بودن در کارگاه هنر مدرسه بهم دست داد. یه اتاق پر از مجسمه و نقاشی هایی چسبیده به روی دیوار
مجسمه ها همه بدن و صورت انسان بودند و اصلا نمیشد داخلشون حیوان یا چیز دیگه ای پیدا کرد.
با تعجب لبخندی زدم و گفتم: کارت خیلی خوبه، نمیدونستم تهیونگ همچنین خواهر هنرمندی داره
مشغول تایپ کردن شد.
-تهیونگ درمورد زندگی شخصیش با هیچکس تو مدرسه صحبت نمیکنه
سری به نشانه تاکید حرفش تکون دادم، حقیقتا تا اون لحظه ندیده بودم درمورد خودش یا خانوادش تو مدرسه با کسی حرف بزنه یا با کسی خیلی صمیمی باشه.
هرچند، رابطش با جهبوم و جوهیون یه جورایی خوب بود.
VOCÊ ESTÁ LENDO
NEWTON'S LAW📎
Ficção Adolescenteچی میشه اگه یه روز سر و کله یه دخترِ شَر تو مدرسه ای که پسرا توش حکمرانی میکنن پیدا بشه؟ دختری که بخاطر تنفرش از جنس مخالف هیچ وقت از شعاع ۴ متری هیچ پسری عبور نکرده و حالا مجبوره تو کلاسی بشینه که ۷۰ درصد دانش آموزهاش پسرهای قلدر و زورگو ان! 📖قانو...