ازش دوباره پرسیدم چطور ممکنه من الان تو دهه ۲۰ سالگیم باشم در صورتی که همین چند ماه پیش به اینجا اومدم؟
و اون اینبار سکوت نکرد:
_بیبی تو خیلی وقته که مردی
جوابی که شنیدم برام خنده دار بود و همونقدر منطقی، چون من هیچ آب و غذایی نمیخوردم و حس لامسه نداشتم.
من فقط تو اون لحظه به جنون رسیدم چون هیچی به یاد نداشتم.
YOU ARE READING
Stepfather [KOOKV]
Horror[Completed] صداش میکنم بابایی. میدونم که کاملا دیوونه شدم. .ɴᴀᴍᴇ: Stepfather(پدرخوانده) .ɢᴇɴʀᴇ: mystery, psychology, horror .ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: kookv .ᴡʀɪᴛᴇʀ: Artemis .#kookv .#psychology