10

183 25 1
                                    

اون شب وقتی به کلبه برگشت شروع کردم به بوسیدنش هر چند هیچی حس نمیکردم.
اون هم قد من بود حتی ظریف هم بود و منه احمق اینهمه مدت دقت نکردم.
لختش کردم و با جرعتی که نمیدونم از کجا اومده بود سوراخشو بفاک دادم، خجالت آور و مضحک!
اون زیرم ناله میکرد و من راحت به جواب سوالاتم رسیدم، تک به تک...
هر چی بیشتر می‌فهمیدم بیشتر می‌کوبیدم.
بهم گفت من توی این کلبه مردم،
و قاتلم مادرمه!

Stepfather [KOOKV]Where stories live. Discover now