جئون:به اون عمارت حمله کنیم
و بعد پوزخندی زد*ویو تهیونگ*
عمو برای کارش رفته بود شرکت و کوک هم هنوز نیومده بود و بکهیون هم بخاطر اینکه یکم هوا بخوره رفت بیرون
من خونه تنها بودم
البته با چهار تا بادیگارد که توی حیاطن
رفتم روی مبل نشستم
و تلوزیون رو روشن کردم
زدم سریالی که هرروز با زن عمو میدیدم رو ببینم
این سریال بهترین سریالیه که من دیدم
البته وقتی با زن عموم میدیدم عالی بود
از فکر بیرون اومدم
متوجه شدم گونم خیسه
اشکام رو پاک کردم خواستم بلند شم که
بلند شدنم همراه شد با صدای تیر و انفجار از حیاط
به شیشه تیر میزدن و شیشه و خورد شده بودن
کلا انگار بمب ترکیده بود
با ترس و دستای لرزون رفتم دنبال گوشیم
تا به جونگکوک زنگ بزنم
صدای تیرهایی که می اومد من رو میترسوند
خیلی میترسوند
با اشک های سرازیر شده گوشیم رو برداشتم
و شماره کوک رو گرفتم
یک بوق
دو بوق
سه بوق
چهار بوق
جواب داد
کوک:جانم بیب؟!
تهیونگ:جونگکوک بی بیا زود زود بیا لطف لطفا
تهیونگ با صدای لرزون و ترسیده گفت
کوک باترس و نگرانی داد زد
کوک:تهیونگ چی شدههه
صدای تیر به گوش کوک میرسید
کوک:بیب برو تو اتاق..برو تو حموم در هم قفل کن
تهیونگ:ب باشه کوک سری...
حرفش کامل نشده بود که از پشت کشیده شد و گوشی از دستش افتاد و
آخرین چیزی که کوک شنید صدای جیغ تهیونگ بود
کوک با ترس و صدای لرزون گفت
کوک:تهیونگ...بیبی
صداش خیلی بلند بود
کوک:آماده شین میریم عمارت کیمتهیونگ:ول ولم کن تروخدا ولم کن
تهیونگ با جیغ و گریه گفت
و به دستای مرد که از پشت دور گردنش قفل شده بود و تفنگ رو روی سرش گذاشته بود چنگ میزد
تهیونگ:ولم کننننن
همون موقع مردی وارد خونه شد
جئون:پس تو جفت پسرمی
تهیونگ تعجب کرد
چشماش گرد شده بود
تهیونگ:و ولم کنین از جون من چی میخواین بزارین برم
جئون:عا عا فک نمیکردم انقد لجباز باشی...سوجون ببرش تو ماشین
تهیونگ با ترس گفت
ته:چ چی؟؟
تهیونگ رو بردن تو حیاط و داشتن میزاشتنش تو ماشین که
بکهیون:چیکار دارین میکنین عوضی ها
بکهیون با داد و عصبانیت گفت
تهیونگ:بکهیونا...کمکم کن
تهیونگ با صدایی که میلرزید و آروم بود گفت
جئون؛تو دیگه کیی...وایسا ببینم تو پسر عموی تهیونگی درسته؟
با پوزخند گفت
بکهیون:آره درسته حالا اگر جونتون رو دوس دارین تهیونگ رو ولش کنین
جئون:اوو اگه ولش نکنیم میخوای چیکار کنی
بکهیون خواست جواب بده اما با چیزی که دیدن و شنیدن دهن همشون باز مونده بود
جونگکوک:اون کاری نمیکنه...من یه تیر حرومت میکنم عوضی
جونگکوک که با تفنگ دستش میومد سمتشون این رو گفت
جئون تفنگش رو رو جونگکوک بلند کرد که
همه بادیگارد ها به جئون نشونه گرفتن
تهیونگ:جونگکوکاا کمکم کن
تهیونگ این رو گفت
باعث شد کوک بخواد صد بار این مردک عوضی رو بکشه
جونگکوک:نترس بیب من اینجام
جئون:نمیتونی نجاتش بدی جونگکوک
جونگکوک:میبینیم
و به یونگی که از دور تر با تک تیر انداز به جئون نشونه گرفته بود علامت داد
یونگی هم سری تیر زد
اما...آیا جئون بود که تیر خورد؟؟؟ادامه پارت بعد
خب اینم از پارت جدید
ببخشید اگه کم بود
BINABASA MO ANG
Mafia love
Actionاسم فیک=عشق مافیایی امگایی با رایحه توت فرنگی عاشق آلفایی با رایحه قهوه تلخ میشه داستان عاشق شدن این دو امگا و آلفا بسیار شگفت انگیز و زیبا هستش امگای ما به دلیل از دست دادن مادر و پدرش پیش عمو و زن عموش زندگی میکنه و پسر عموش تهیونگ رو خیلی اذیت...