part 12

47 5 0
                                    

بعد از تموم شدن فیلم
جیمین برگشت و تهیونگ رو دید که از شدت خستگی زیاد وسط فیلم خوابش رفته بود
جیمین خندش گرفته بود خود تهیونگ فیلم گذاشته بود و وسط فیلم خوابش برده بود
چند لحظه بعد گوشی جیمین زنگ خورد
جیمین گوشی رو از روی میز روبه روی جایی که نشستن برداشت و جواب داد
جیمین: بله
یونگی: جیمین من و جونگکوک شاید دیر برسیم کارا خیلی زیاده
جیمین هوفی کشید و گفت
جیمین: باشه
یونگی: من دیگه برم فعلا بیب
جیمین: فعلا
و بعد قطع کرد
جیمین تصمیم گرفت یه کرمی رو تهیونگ بریزه و اذیتش کنه
پس بلند شد و حالت قیافش رو غمگین کرد و به سمت تهیونگ برگشت و داد زد
جیمین: تهیونگ! تهیونگ بیدار شووو
تهیونگ با قیافه ترسیده بیدار شد و گفت
ته: چیشده
جیمین: پاشو پاشو بدو باید بریم بیمارستان
تهیونگ دادی زد که جیمین مطمعن بود اگه تهیونگ کنارش بود پرده گوشش پاره شده بود
تهیونگ: خدایا چیشده؟ چرا بدبختی های ما تمومی نداره؟
تهیونگ سریع به سمت در رفت که جیمین با خنده گفت
جیمین: کجا میری کصخل؟ داشتم شوخی میکردم
تهیونگ به سمت جیمین رفت و یدونه کوبید تو کله جیمین
جیمین: آییی
تهیونگ: خدا لعنتت کنه بیشرف
جیمین: ولی جدی جدی داشتی میرفتی من حتی نگفتم کدوم بیمارستان
بعد کل خونه پر بود از صدای خنده های جیمین
تهیونگ: ها ها خیلی بامزه بود... میگم چرا نیومدن؟
جیمین: یونگی گفت کارشون دیر تر تموم میشه
تهیونگ هومی گفت و به سمت آشپزخونه رفت و دنبال یه چیزی گشت تا بخوره خیلی گشنش بود
جیمین: به نظرت بیدار بمونیم تا بیان؟
تهیونگ: آره بیدار بمونیم
جیمین باشه ای گفت
تهیونگ از آشپزخونه خارج شد و رفت دنبال گوشیش
گوشیش رو از روی کاناپه برداشت و دید چند پیام از طرف جونگکوک داره
وقتی پیاما رو خوند جواب جونگکوک رو داد
**
جونگکوک: بیبی ما دیر تر میایم کارا زیاده مراقب خودتون باشین سعی میکنیم قبل دوزاده خونه باشیم
تهیونگ: باشه جونگکوکی شماهم مراقب خودتون باشین
**

ته و جیمین داشتن آب میوه میخوردن که جیمین بخاطر این که گوشیش رو برداره لیوان رو روی میز گزاشت و تهیونگ هم اومد لیوانش رو بزاره رو میز که لیوانش خورد به لیوان جیمین و تمام آبمیوه ریخت رو جیمین
جیمین با دادی که کشید بلند شد و تهیونگ با داد جیمین تو جاش پرید
جیمین: خدا لعنتت کنه تهیونگگگگگ
تهیونگ: ببخشید دستم خورد
جیمین: تهیونگااا لباسم رو داغون کردی باید تاوانشو پس بدیییی
و بعد بلند شد و افتاد دنبال تهیونگ
و تهیونگ از دستش فرار کرد همینجوری ادامه داشت که جیمین بالشی رو که رو مبل بود رو برداشت و پرت کرد به تهیونگ و
تهیونگ هم اونیکی بالش رو برداشت و جیمین رو کتک میزد
این دوتا امگا
جنگ بالشی راه انداخته بودن که
یونگی: واقعا براتون متاسفم
جونگکوک که از شدت کیوتی امگای خودش در حال خندیدن بود
گفت: مثل دوتابچه میمونین
تهیونگ: جونگکوکاا اومدییی
و بعد به سمت جونگکوک رفت و محکم بغلش کرد
جونگکوک هم بغلش کرد
تهیونگ رو به یونگی کرد و گفت
ته: هیونگ لطفا این امگای وحشیتو جمع کن خیلی دردم گرفت یه عالمه داشت کتکم میزد
تهیونگ با لحن کیوتی گفت و یونگی گفت
یونگی: اما توهم داشتی میزدیش
ته: اون اول شروع کرد برو ادبش کن
جیمین: اگر اینجوریه جونگکوک هم باید امگای فلجشو جمع کنه کل آب میوه رو ریخت روم
تهیونگ: اون از قصد نبود... خیلی لوسی
جیمین: کی داره به کی میگه لوس
تهیونگ یه برو گمشو ای به جیمین گفت
جونگکوک: خب اگه بحث بچگانتون تموم شد میخوام حرف بزنم.... چرا هنوز بیدارین؟
تهیونگ: منتظر شما بودیم
جونگکوک: نباید منتظر میموندین
جیمین: حالا منتظر موندیم چیزی نشد که


ویو فردا

**: بله قربان رفتن به عمارت جئون جونگکوک
از وقتی فهمیدن جاشون تو عمارت مین یونگی امن نیست باهم رفتن عمارت جئون
جئون بیونگ هو (پدر جونگکوک)

بیونگ هو: میدونی عمارتش کجاس؟
**: فعلا نمیدونم قربان
بیونگ هو: سریع پیداش کن

ادامه پارت بعد...

Mafia loveTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon