_متاسفانه اینجا مولاژ بدن انسان نداریم پس نمیتونم این مبحثُ درست برات توضیح بدم!
پوزخندی زد و با چشم هایی که شرارت ازش میبارید دکمه هاش رو باز کرد به خوبی نگاه استادش رو روی بدنش میدید
انگشتش رو با اغواگری روی بدنش کشید..
+استاد روی بدن من نمیتونی انجامش بدی؟اوه یادم نبود که اون عروسکا داخل بدنو نشون میدن
متوجه قرمز شدن گوش های نامجون بود کمی نزدیکش شد و به حرفش که میگفت اون ها اسمشون عروسک نیست اهمیتی نداد
_از اون اولش هم نباید به حرف پدرت گوش میدادم،تو نه توی خونه و نه بیرون خونه درس نمیخونی
انگشت اشارش رو روی دکمه پیرهن نامجون به حرکت دراورد برای استاد دانشگاه بودن زیادی سکسی بود با گرفته شدن مچ دستش توسط نامجونی قدمی به جلو گذاشت.
+سخت نگیر استاد،معلومه که درس نمیخونم اگه اینجا حاضر میشم هرروز،بخاطر وجود توعه..