روی چمنای مدرسه نشسته بود و به چریدن بقیه نگاه میکرد
نفس عمیقی از هوای آزاد کشید و قوطی آب پرتقال پاکتیشو از جیب کیفش بیرون آورد
همونطور که نی رو به طرف دهنش میبرد زیر لب با خودش حرف میزد
جیمین:آه چه روز خوبیه!امروز هیچی نمیتونه روز خوشمو خراب ک....
کوک:جمن شیییییبا صدای بلند جونگکوک که از دور به سمتش میدویید فشار اندک زیادی به قوطی آورد و رنگ یونیفرمش از سفید به نارنجیه ملایم تغییر ماهیت داد
چشماشو بست و دندوناشو بهم فشرد و در همون حالت لبخند زد
جیمین:چی باعث شد دونسنگم بخواد بیاد مزاحم اوقات شریف هیونگش بشه؟جونگکوک قوطی آب پرتقالی که نصفش خالی شده بود رو از دست جیمین گرفت و سر کشید
بعد از تموم شدنش قوطیو مچاله کرد و به دست جیمین که همچنان باز مونده بود داد
روی چمن کنار جیمین نشست و دستشو دور گردن جیمین انداخت
کوک:جمن شی..میدونستی تو هیونگ مورد علاقمی؟
جیمین چشماشو چرخی داد و دست جونگکوکو پایین انداخت
جیمین:چی میخوای؟
جونگکوک که به خواستش رسیده بود لبخند خرگوشی زد
کوک:امشب با یکی قرا....
جیمین:نه
کوک:حتی نزاشتی حر...
جیمین:نه
کوک:هیونگ
جیمین:چیه؟تقصیر جیمین نبود.هیچکس مقابل چشمای گردالو و دندونای خرگوشی جونگکوک که هیونگ صداش میکنه نمیتونه مقاومت کنه
کوک:امشب با یکی قرار دارم.و گفته دوستشم میاره
جیمین:خب؟
کوک:میشه باهام بیای؟
بدون اینکه چیزی از چهرش معلوم باشه چند ثانیه به جونگکوک نگاه کرد
کیفشو روی دوشش انداختجونگکوک هم سریع بلند شد
کوک:هیونگ لطفا.تهیونگ کلاس گیتار داره.لیسا از نظر ذهنی ناپایداره نمیتونم ببرمش.رزی کار داره.جنی هم اصلا جزو گزینه ها محسوب نمیشه
جیمین شونه ای بالا انداخت و به راهش ادامه داد
جونگکوک پاشو روی زمین کوبید و دستی روی موهاش کشید
جیمین وایساد و به طرف جونگکوک برگشت
جیمین:جونگکوک
جونگکوک که امیدوار شده بود با چشمای ستاره ای به جیمین نگاه کرد
قوطی آب پرتقالو از همون فاصله به سر جونگکوک کوبید
جیمین:اینم بنداز سطل آشغال
و...رفت
.
.
.
لیسا:من بیام؟
کوک:نه
لیسا رو پشت سرش گذاشت و وارد آشپزخونه شد
با کمرش جنیو از جلوی گاز به طرف دیگه ای هول داد که ببینه چی داره میپخه
چون واقعا غذا های جنیو انگار پوخیده بودن
لیسا:منم بیام خب
از صدای بلند لیسا که پشت سرش وایساده بود از جا پرید
آروم زیر لب گفت
کوک:لعنت بهت خایه کردم
بعد به سمت لیسا برگشت
کوک:لیسا قسم میخورم یه بار دیگه تکرارش ک...
لیسا:منم ببر
کوک:ای کاش انقدر با شخصیت نبودم و میتونستم یه دخترو بزنم
لیسا با چشمای خر شرکی نگاش کرد
لیسا:قول میدم کارای بد نمیکنمجیمین که روی کاناپه دراز کشیده بود برای خلاصی از سر و صدای اون دوتا بچه آلفا صداشو یکم بلندتر از حد معمولی کرد تا صداش بهشون برسه
جیمین:جونگکوک انقدر یه دنده نباشه لیسا روهم ببری چی میشه مگه؟
لیسا با انگشتاش برای جیمین قلب درست کرد و با چهره ای که دیگه به هیچ وجه مظلوم نبود به سمت جونگکوک برگشت و دستاشو به هم گره زد
لیسا:شنیدی که اوپا چی گفت؟
YOU ARE READING
kookmin | Orange juice
Fanfictionماجرا های یک اکیپ خرا...اهم شلوغ دبیرستانی که یه مدرسه رو به گ...فنا دادن و احساسات متفاوتی که بین آلفا و امگای اکیپ شکل میگیره کاپل:کوکمین first kiss :part¹² ژانر:کمدی.مدرسه ای.عاشقانه.اسمات