دوران امتحانات بود همه سخت مشغول درس خوندن ب....خب نه اینکار واسه افراد نرماله
تهیونگ روی کاناپه دراز کشیده بود و سرش معلق بود و تو همون حالت گیم جدیدی که تازه پیداش کرده بود رو بازی میکرد
صورتش بخاطر اینکه خون زیادی به سرش میرسید سرخ تر از حالت عادی شده بود و سرش درد میکرد ولی جای حساس گیمش بود و حاضر بود به زندگیش پایان بده ولی به گیمش نهجونگکوک که از حموم در اومده بود با بالاتنه لخت و حوله ای که از گردنش آویزون بود وارد سالن شد همینطوری که موهاش خشک میکرد دستشو زیر سر تهیونگی که دیگه با خرمای ناب عربستان مو نمیزد برد و بلندش کرد و روی کاناپه گذاشت
تهیونگ نفس راحتی کشید و نبض زدن سرشو حس کرد
جونگکوک خودشو به زور تو کاناپه کنار تهیونگ جا کرد تا به گیمی که تهیونگ میزد نگاه کنه
*عایش لختی خودتو بهم نچسبونجونگکوک پوزخندی زد
_یا میدونی چند تا دختر آرزوشونه منو اینطوری ببینن
تهیونگ با آرنجش اون خرگوش عوضیو هول داد و از کاناپه انداخت پایین
*به هر حال اگه بخوای میتونم یه وقت ملاقات با تهیونگ کوچولو برات ترتیب بدم که مطمئن شی دختر نیستملیسا با موهای پریشون و کتابه دستش از اتاقش اومد بیرون
×دیگه دارم نمیتانم.اگه بدارم بتانم دیگه ندارم بتانم
تهیونگ بدون اینکه سرشو بلند کنه گفت
*چه عجب درس خون شدی
لیسا دستی به موهاش کشید تا مرتبشون کنه
×فقط برای اینکه نمیخوام تابستون وقتی همه دارن تفریح میکنن مجبور شم دوباره برم امتحان بدم
رو کاناپه تک نفره خودشو پرت کرد و انگار تازه چشمش به جونگکوک افتاد
×اوه ولی چه بدن حقی داری داداش
جونگکوک چشمکی زد و با لبخندی به پهنای صورت به تهیونگ نگاه کرد
_خاری شود بر چشم حسودانلیسا چشمش دوباره به کتاب افتاد و داد کشید
×اصلا میدونی چیه اگه امتحانمو بیوفتم هم مهم نیست با جونگکوک ازدواج میکنم تا آرنج طلا میندازم بعد یه پیجم میزنم روزمره های من و آقایمم.آموزش سالاد انار میزارم بعد هر روز استوری تق و تق در زدم دست پر اومدم میزارم کپشنم میزارم من و سید جونگکوک ۳۰ سال اخلاف سنی داریم.پول پارو میکنیمجونگکوک دندوناشو بیرون داد
_بشین تا بیام بگیرمت...جنی و جیمین کجان
صدای جنی به گوشش رسید
÷جیمین خوابیده و من اینجا...اوووو خدای من چشمام.خدای من جونگکوک گمشو یه لباس بپوش
جونگکوک دوباره دهن کجی کرد
_باور کن میتونم کاغذای کتابو که جوییدی رو لای دندونات ببینم
÷شما دوتا ببینم اصلا جلد کتابو باز کردین؟
تهیونگ که بلاخره گیمش به پایان رسیده بود گوشیو پرت کرد اونور و با جونگکوک مشتاشونو کوبوندن به هم
*حتی بدون درس خوندنم میتونیم نمره بالاتر از شما بگیریم
_شما معمولیا درس بخونین و نابغه هایی مثل ایلان ماسک و من بدون درس خوندن دنیا رو دگرگون کنیم و ثروتمند ترینای دنیا بشیملیسا با ناباوری خندید
×باورم نمیشه ایلان ماسک و خودتو جمع بستی سید جونگکوک
.
.
.
کلاس 12/2
سر جلسه امتحان نشسته بودن با بغض به برگه ای که حتی نمیتونست روی سوالاتو بخونه نگاه میکرد
سرشو چرخوند و به جیمین که مشغول نوشتن بود نگاه کرد
زیر لب زمزمه کرد
*توعه لعنتی که دیروز کلا خوابیده بودی
سرشو به جهت مخالف چرخوند و به جنی که روی برگه خم شده بود و مثل چی مینویسید نگاه کرد
*تو که گفتی قراره سفید بدی
÷ببخشید میشه یه برگه اضافه بدین؟
دستشو رو صورتش کوبید روی نشیمنگاه صندلی سر خورد و پایینتر رفتکلاس 11/3
جونگکوک با خودکار سرشو خاروند و به طرف لیسا برگشت
_پیس پیس لیسا...جواب X تو سوال ۶ چی میشه؟
لیسا با تعجب به ورقه خودش نگاهی انداخت
×سید جونگکوک میدونستی امتحانه زبانه؟
جونگکوک دوباره به ورقه خودش نگاه کرد
شونه ای بالا انداخت اسمشو که به کره ای نوشته بود خط زد و به انگلیسی نوشت
در خودکارشو بست
_خب مثل اینکه کار ما اینجا تموم شد
.
.
.
هاااااای
گفته بودم بعد امتحانا آپ میکنم ولی یهویی دلم خواست آپ کنم
شرط آپ:
ووت:۱۵
کامنت:مرامی بزارین😂
بهم انرژی بدین
دوستون داریم بای❤️
YOU ARE READING
kookmin | Orange juice
Fanfictionماجرا های یک اکیپ خرا...اهم شلوغ دبیرستانی که یه مدرسه رو به گ...فنا دادن و احساسات متفاوتی که بین آلفا و امگای اکیپ شکل میگیره کاپل:کوکمین first kiss :part¹² ژانر:کمدی.مدرسه ای.عاشقانه.اسمات