part³:کمپوت

359 83 27
                                    

جیمین از اتاق مشترکش با جنی بیرون اومد و به طرف جونگ‌کوک و لیسا که وسط سالن رو زمین دراز کشیده بودن و جدید ترین قسمت مانگاشون میخوندن رفت
پلاستیک یخمک بین لباشون بود و هر از گاهی بهش یه مک میزدن
+یا شما دوتا بچه آلفا؛اون یکیتون کجاست؟
جونگ‌کوک یخمکو با دستش نگه داشت تا به هیونگش جواب بده
_قربانی غذای جدید جنی شد.تو دستشوییه

چهره جیمین کمی کج شد و به در دستشویی نگاه کرد
+باشه.پس شاید تو بتونی منو برسونی هوم؟
لیسا پلاستیک یخمک رو زبونش تکون داد تا ته موندش هم حیف نشه
×اوپا کجا؟جدیدا زنگ خورتم زیاد شده ها خبریه؟
جونگ‌کوک نگاهش به چهره جیمین داد تا جوابشو بشنوه
+یونگی به رستورانم دعوتم کرده که باهم وقت بگذرونیم

جونگ‌کوک مجله مانگا رو به طرفی پرت کرد و پوزخندی زد و زیر لب گفت
_هه چقدر خز
+هوم؟
_هیچی ولی اون گربه دیوث چرا باید بخواد باهات وقت بگذرونه
جونگ‌کوک چشم غره ای به خرگوشی که زبونش داشت لپاشو سوراخ میکرد رفت
+جونگ‌کوک اون ازت بزرگتره نمیتونی بهش بگی دیوث...بگذریم بین ما تهیونگ تنها کسیه که ماشین داره ولی از اونجایی که حالش خوب نیست تو منو میرسونی بهانه هم قبول نمیکنم پاشو بچه‌خرگوش تخس

جونگ‌کوک سرشو با بی میلی تکون داد و از جاش بلند شد تا زیر شلواریشو عوض کنه
سوییچ تهیونگ رو از روی کانتر برداشت
تقه ای به در دستشویی زد
_خدا قوت
÷عاااااااا
جونگ‌کوک چهرشو با درد جمع کرد
_میدونم تهیونگ میدونم چقدر سوزش داری ولی کاری از دستم بر نمیاد.
جیمین به ساعتش نگاهی انداخت و یقه جونگ‌کوک رو از پشت کشید
+زود باش دیر شد
.
.
.
جلوی رستوران نگه داشت و به جیمینی که داشت با عجله کمربندشو باز میکرد که بره نگاه میکرد
دستشو گرفت
_هیونگ
+چیه جئون؟دیرم شده هر چی میخوای بگی زودتر بگو
جونگ‌کوک چشماشو ریز کرد و دستاشو دو طرف صورت جیمین گذاشت و فشار داد و باعث شد که لبش بیاد جلو

_فقط غذا میخورین.دست همو نمی‌گیرین.از زیر میز پاشو به پات کشید پاتو بلند میکنی میخوابونی تو تخماش.بعد غذا گفت بیا بریم خونم بهت گربمو نشون بدم با پشت دست میکوبی تو دهنش.تو نمیدونی چرا کوبیدی ولی خودش میدونه...حرف بی ربطی هم بهت زد و اذیتت کرد زنگ میزنی میام مادرشو....
+جونگ‌کوک.میدونستی من هیونگتم؟
_احتیاط لازمه
جیمین دستای جونگ‌کوک رو از صورتش جدا کرد
+باشه حواسم هست ممنون که رسوندیم
پیاده شد و با عجله به سمت رستوران رفت

تا زمانی که وارد رستوران بشه بهش نگاه کرد و بعد ماشینو روشن کرد و با ذهنی مشغول و اعصابی پاره به سمت خونه راه افتاد
.
.
.
جونگ‌کوک روی کاناپه نشسته بود و به زمین زل زده بود
تهیونگ هم کوسن های کاناپه رو روی زمین انداخته بود و روشون دراز کشید و گهگاهی مینالید
جونگ‌کوک انگشت شستشو توی دهنش برد
_چه گوهی بخورم؟تهیونگ پارم میکنه
لیسا کنار جونگ‌کوک نشست و پاهاشو روی رونای جونگ‌کوک گذاشت و باعث شد از فکر در بیاد
×فکرت پیش جیمین اوپاست؟
_ها؟نه..یعنی آره..نمیدونم

تهیونگ از جاش بلند شد تا دوباره سمت دستشویی بره ولی همون موقع زنگ در خورد
÷من باز میکنم
درو باز کرد و با چند تا مامور پلیس روبه‌رو شد
ابروهاشو بالا انداخت
&کیم تهیونگ؟
÷بفرمایید
&شما به جرم تصادف با ماشین پلیس،دعوا و کتک زدن مامور قانون و فرار از صحنه جرم بازداشتین

تهیونگ که کم مونده بود فکش زمین بیوفته با ناباوری خندید
÷کی من؟من کل امروزمو تو دستشویی گذروندم اصلا امروز ماشین دست من نبود دست ج....
ابروهاش بالا پرید و به طرف جونگ‌کوک که از پشت دیوار نگاش میکرد برگشت
_ببخشید
÷جونگ‌کوک
_غصه نخور تهیونگ زندان قفس شیران است
÷جونگ کوک
_برات کمپوت میارم
÷جئون جونگ‌کوک
**********************
خب خب خب
هایییی
با اینکه شرطا نرسید ولی بخاطر یه گل دختری که تهدیدم کرده بود آپ کردم
لذت ببرید و ووت و مخصوصا کامنت یادتون نره

kookmin | Orange juiceHikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin