برگی از دفتر خاطرات نایل1
یکم زیادی ادبیه ولی خب نوشتس و برگ روزانه
تو این چند وقتی که گذشت خیلی چیزا تغیر کرد.خیلی از احساس ها خیلی از رفتار ها خیلی از ادم ها چهره ها روحیات خیلی چیزها. بعضی
دقایق به سختی سپری شد و بعضی اوقات از سر خوشی زیاد متوجه گذر زمان نشدیم. رنجیدیم ولی بخشیدیم.گریستیم ولی خندیدم. رفتیم
ولی برگشتیم.شوخی را جدی گرفتیم و جدی را شوخی. من این گذر زمان رو دوست داشتم.بودن در کنار بهترین دوست های جهان تو را ملزم
نمیداند که در تنهایی فرو بری. اندوهت را کم میکند و شادیت را بسیار . خوبی جای بدی و خنده جای گریه.. الان هر چه فکر میکنم میبینم
نمیتوانم روزی را بدون ان ها سپری کنم. روزی که حتی یکیشان بیمار باشد راحت نمیخوابم.به راستی این همه اهمیت برای چیست؟ برای
اینکه دوستشان دارم؟ نه واقعا نه من ان ها را بیش از دوست داشتن میدانم. زندگی کردن با اونا خیلی چیزا رو عوض کرد.
( حالا الان طبق زبون خودمون میشه )
میخوام یکی یکی هر کدومو یه معرفی مختصر بکنم.ویلیام . هری . زین . لیام . لوگان . اریانا . اریل . سوفیا . هلیا . جودی . با ویلیام شروع
میکنم. اون پسر عالییه واسه ی همه ی ما حکم برادر داشت.از هیچ کمکی دریغ نکرد با اینکه هممون میدونیم یه مشکل بزرگ تو زندگیش داره
که هیچوقت به ما نگفته. پسر خوشروییه مخصوصا از وقتی جودی برگشته. همیشه سعی کرده بخنده و بخندونه. شادیش رو تقسیم کرده و
غمهاشو منها. تو ناراحتی هممون شریک بود و صبورانه پای درد و دلمون نشست. خلاصه خوش به حال دخترش . نفر بعدی زینه. اون خیلی
احساساتیه. طاقت دیدن غم و اذیت شدن دیگرانو نداره و من واقعا نمیدونم با این اوصاف چجوری دکتر شده. همیشه مسکن خوبی برای دخترا
بوده . شوخ و بیخیال بودنش از خیلی چیزا خلاصش کرده ولی هممون میدونیم همه تو زندگیشون مشکلاتی دارن. زین پسر منطقی و فهمیده
ایه. به موقع حرف و به موقع سکوت میکنه. این اقا فوق العاده خوشگل و خوشتیپه من که پسرم دلم ضعف میره چه برسه به دخترا o_O خب
دیگه بسشه. بریم برسیم به. daddy directionخودمون یعنی لیام. پسری که البته تا فردا میشه مردی فوق العاده مسولیت پذیر. وظیف
ه شناس.خرخون و البته منحرف. هممون هستیما ولی این اوضآش خرابتره. پسر خوش چهره ایه البته وقتی میخنده . اخلاق خوبی داره ولی
بعضی وقتا زیادی سختگیری میکنه. هممونم دوسش داریم و واسه خوشبختیش ارزومندم. خب هری. هری کلا پسر بیخیالیه . سرخوش و
YOU ARE READING
Never in a million years
Fanficدرد ، رنج ، دوری ، دلتنگی ، عشق ، خوبی ، محبت ، رفتن ، دوست و دوستی ، قتل ، خیانت ، عذاب ، مهربانی ، ادم ، زندگی من تو تا ابد همیشه با هم خواهیم ماند دوستت دارم
