part26

99 16 10
                                    

داستان از نگاه سوفیا
فردا عروسیمه. دارم میمیرم از استرس. الان تنها جیزی که مایه خوشحالیمه اینه که اقوام محترم تشریف بردن هتل و هی نمیان خونه ما. لیام و جودی و ویلیام کسایی بودن که خیلی تلاش کردن ارومم کنن ولی خیلی موفق نبودن. اصلا این چند وقته همه جیز بهم ریخته.هیچی سر جاش نیست نه مدرسه نه مهمونی های هرهفته زندگیا. واقعا تو این یکی دوماهه همه چی بهم ریخته درست مثل اعصاب الان من. امشب همه ی بچه ها جمع میشن خونه لیام واسه اخرین مهمونی مجردی . الان تنها کارم این شده که طول د عرض خونه راه برم یا فکر کنم یا با تلفن حرف بزنم. ارامبخشم که تا دلتون بخواد خوردم. اخه من فقط 18 سالمه و هیچی نمیدونم. فقط امیدوارم همه چیز خوب پیش بره. موبایلم تو دستم ویبره رفت. بیتوجه به شماره جواب دادم

+سلام سوف خاضر شو دارم میام دنبالت.

- کجا زین؟ مگه من بیکارم؟

+ببین با من بحث نکن. میدونم بیکاری و داری مخ خودتو میخوری. پس تا سه دقیقه دیگه دم در باش

قطع کرد. ناچارا حاضر شدم یعنی فقط بارونیمو ورداشتم و کفش پوشیدم. رفتم دم در و ماشینشو دیدم.درو باز کردمو نشستم.
- خب نگفتی چیکارم داری؟

+ میریم دوتا ارامبخش تزریق کنی از اونجا هم با اریانا میری ماساژ تا یکم اروم شی. عین خوره داری خودتو میخوری. عروسیه دیگه. از انتخابت که مطمنی و عالیه همه چیم که روبه راهه فقط باید شهاب سنگ بباره تا خراب شه

-اگه شانس منه که میباره

+بس کن دختر.

-زین تو نمیتونی درک کنی. یه چیزایی هست که تا تو موقعیتش قرار نگیری نمیفهمی . حالا اینا هیچی قرار بود 4-5 روز بعد عروسی بریم ایتالیا ولی بلیط جور نشد واسه همون فردای عروسی شد. من الان استرس اونم گرفتم که ....

+هی هی هی. اروم باش.

یه دستمال دراورد و داد بهم . اره داشتم گریه میکردم.
اشکامو پاک کردم و. تا اخر مسیر هیچی نگفتیم.
دوتا ارامبخش زدن تو سرمم و من چون این چند وقته خیلی خوب نخوابیدم خوابم برد. دوساعت تمام خوابیدم. وقتیم بیدار شدم کسی که بالاسرم بود اریانا بود با لبخند بهم سلام کرد و منم همونجوری جوابشو دادم . یه پرستاری اومد و سوزنو از تو دستم در اورد. نشستم یکم ارومتر شده بودم . اریانا کمکم کرد از تخت اومدم پایین و راه افتادیم. سر راه زینو دیدیم تشکر کردمو رفتیم بیرون.داره بارون میاد چه قشنگ

+خب اماده ای سوفیا؟

- نمیدونم

+ وای دختر از دست تو نگرانی و ترس نداره که قول میدم همه جی عالی تر از اونی که فکرشو بکنی میشه. عروسیت سفرت زندگیت. تو فردا قدم به یه زندگی جدید میزاری. این خوب نیس؟

- وای اریانا استرس افتاده به جونم ولم نمیکنه

+استرس از چی؟

Never in a million yearsWhere stories live. Discover now