_هیونگ چرا کشتی هات غرق شدن؟
چان غذا و بطری های سوجو رو روی میز گذاشت و به مینهو کمک کرد از روی مبل پایین بیاد و روی زمین بشینه تا راحت تر به میز دسترسی داشته باشه.
_چیزی نیست...
_آها تو که راست میگی... اون بطری رو بهم میدی لطفا؟چان با تردید بطری رو به پسر کوچک تر داد و خودش رو با غذاش مشغول کرد.
از طرفی مینهو که متوجه گارد چان نسبت به نوشیدن شده بود، تصمیم گرفت پسر بزرگ تر رو اذیت کنه.
_هیونگ اگه باهام بنوشی، بهت میگم چه خوابی دیدم.
چان تو سکوت پسر رو تماشا کرد و وقتی نگاه پر از شیطنتش رو دید گفت:
_بیخیال مینهو شی...واقعا دلت نمیخواد ورژن مست من رو ببینی...
_اوه باور کن الان بیشتر از هر چیزی میخوام ببینمش چانی هیونگ.مینهو از قصد پسر رو «چانی هیونگ» صدا زد و وقتی پایین افتادن نگاهش رو دید فهمید که نقشه ش گرفته و چان داشت گاردش رو پایین میآورد.
_بیا فعلا غذامون رو بخوریم...
_ولی من میخوام الان بنوشم.
_غذاتو بخور مینهویا.مینهو چشماشو تو حدقه چرخوند و مشغول خوردن غذاش شد و گهگاهی کمی از سوجوش مزه مزه میکرد.
_نکنه جدی تا حالا مست نکردی که اینقدر نسبت بهش گارد داری؟
چان دستی توی موهاش کشید و بطری رو از دست مینهو گرفت و کمی ازش رو نوشید.
_من فقط نمیخوام اگر مست شدم باعث شم معذب شی، همین. حالا که اینقدر اصرار داری، عواقبش هم پای خودت._قبوله!
مینهو بلافاصله گفت و بطریش رو به بطری چان زد و هر دو نوشیدن._خب...خوابت رو برام تعریف نمیکنی؟
_معلومه که تعریف میکنم، مرده و حرفش.پسر کوچکتر کمی بیشتر نوشید و گفت:
_خواب دیدم وسط یه مهمونیم و داشتم میرقصیدم...و خب همه ی نگاه ها روی من بود.وقتی مینهو دست از حرف زدن برداشت چان پرسید:
_همین...؟_بازم بخور تا بقیه ش رو بگم.
_بیخیال...چان وقتی نگاه جدی پسر رو دید، نگاه کجی بهش انداخت و کمی دیگه نوشید.
_بیشتر.چان بیشتر نوشید و مینهو سرش رو از روی رضایت تکون داد.
_خب میفرمودم...داشتم میرقصیدم و یهو انگار همه چیز سر و ته شد. انگار جاذبه برعکس شده باشه. پرت شدم روی سقف و...بازم بخور هیونگ.پسر بزرگتر فهمیده بود که مقاومت فقط شرایطش رو بدتر میکنه پس بدون اینکه چیزی بگه، مایع داخل بطری رو سر کشید، همین حالا هم سرش درد میکرد و نگاهش کمی تار شده بود. ظرفیت پایینش تو الکل قرار بود کار دستش بده.
YOU ARE READING
lilac code | chanho, hyunlix
Romanceبنگ چان به زندگی قبلی اعتقاد نداشت اما چشم های مینهو باعث شدن فکر کنه شاید عشقش نسبت به اون یه جفت چشم ستاره بارون، خیلی قبل از زمانی که برای اولین بار همو تو گلفروشی دیدن شروع شده... اما آیا مینهو هم به اندازه ی چان غرق شده؟ آیا حسی که نسبت به هم د...