Ch 05

134 23 29
                                    

توپ رو به نفر مقابلش پاس داد و بعد کف دست‌هاش رو روی زانوهاش گذاشت. زمزمه کرد:

-لعنتی تحمل این شتو ندارم...

+چیزی گفتی؟

سرش رو بلند کرد و به طرفین تکون داد.

-میرم آب بخورم.

+تو که ورزشکاری چرا؟

صدای خنده‌ی اون رو بیخیال شد و به سمت نیمکت‌های کنار سالن رفت. از صبح دل درد بدی گرفته بود و حس میکرد نفسش بالا نمیاد. معلوم نبود مربوط به روده‌شه، معده‌ش یا هردو.

بطری آبش رو برداشت، دست دیگه‌ش رو به کمرش زد و نصف بطری رو یک نفس خالی کرد. دور دهنش رو با ساعدش خشک کرد و تازه یادش اومد آستین نداره... عرق روی دست‌هاش رو به لب‌های بیچاره‌ش مالیده بود.

-اه... لعنتی!

دوباره صدای خنده‌ای شنید؛ چرا رو اعصاب‌ترین پسر از بین همه همکلاسی‌هاش هم‌تیمیش شده بود؟ حتی کیم جونگین هم قابل تحمل‌تر از این یارو به‌نظر میرسید...

به سمت صدا برگشت تا نگاه چپ‌چپی بهش بندازه که با چهره‌ی رو مخی رو به رو شد.

"جادوگری چیزیه که تا حرفش میاد یهو سر و کله‌ش پیدا میشه؟"

نگاهی به جونگین انداخت که بیشتر شبیه نگاه کسانی بود که سوسک میبینن؛ انگار که جونگین چندش‌آوره. بیخیال جونگین شد و خواست خیسی پشت لبش رو دوباره با ساعدش پاک کنه که یادش اومد آستین نداره.

جونگین بی‌تفاوت بهش از اونجا رفت. قلدر عوضی رو مخ!! همه چیز درموردش رو اعصاب بود، از رنگ تیره‌ی پوستش گرفته تا قد بلند و راه رفتنش.

کیونگسو سر جاش برگشت تا دوباره پاس‌ها رو با هم‌تیمیش تمرین کنه. دل‌درد داشت دیوونه‌ش میکرد ولی چیزی نبود که بخواد به‌خاطرش کلاس ورزش رو بیخیال بشه. بهرحال این درس هم نمره خودش رو داشت.

+بیون کیونگسو!

صدای سوت مربی بلند شد. کیونگسو توپ بسکتبال رو پاس داد و سمت مربی دوید.

-بله مربی؟

+اون چه وضعشه مگه درست یاد نگرفتیش؟

-بله؟؟

مربی با حالت شل و ولی توپ رو به طرف دیوار پرت کرد و بعد نگاه معناداری به کیونگسو انداخت.

-آه اینجوری انجامش میدم؟

پشت گردنش رو خاروند و بعد تعظیم کرد.

-ببخشید مربی، دوباره سعی میکنم.

+اون توپو بیار و به من پاسش بده.

"دست از سرم بردار مرد... تو کل ۳۶۴ روز دیگه وقت داشتی به من بسکتبال یاد بدی، چرا الان فاز برداشتی؟"

Genius | ChanbaekWhere stories live. Discover now