اباژور

299 38 6
                                    

با حس نرمی چیزی رو لبش لبخندی زد، بازم جیمنی کوچولوش زودتر از خودش بیدار شد و بود و داشت به روش خودش بیدارش میکرد.
با ذوق کمی لبخند زد، اروم اروم پلکهای بهم چسبیدش و باز کرد.

هم شما هم یونگی انتظار داشتین الان من صورت زیبای جیمین و که با چشمای شیطون بهش زل زده رو توصیف کنم اما هردمون داریم اشتباه میکنیم.

با باز کردن چشمهاش، نگاهش به یه صورت پشمالوی، نرم، کوچولو افتاد که هیچ نشانه ای از انسان بودن نداره

با صدای ترکیده شدن شخصی سرشو چرخوند و تهیونگی و دید که گسسته شده روی زمین داره عر میزنه از خنده.

یونگی که حالا خواب از سرش پریده بود یونتان و تو بغلش گرفت و از حالت دراز کشید به حالت نشسته تغییر داد خودشو..

-دهنت و میبندی یا دیک سگ اقای لی و بکنم تو حلقت؟
تهیونگ مابین خنده هاش که داشت برای بقا تلاش میکرد گفت:
-نه اخه...(نفس).هیونگ ندیدی که حالت..(نفس)..چهرت چقد عاشقانه شده بودش..

از سروصدای این دوتا جیمین با اخم و ملاقه به دست وارد اتاق شد.
-چخبرتون؟ خوبه تهیونگ گفتم برو یونگی رو بی‍...قیافه یونگی چرا شبیه ادمی شده که اب استخر پیرمردا رو قورت داده؟

تهیونگ درحالی که داشت نفسای اخرشو میکشید بریده بریده جواب جیمین اخمو رو داد:
-جیمی یونگی هیونگ بهت خیانت کرده با....
حرف تهیونگ تموم نشده بودش ولی ملاقه تو دست جیمین تو دماغ یونگی فرود اومد.

جیمین درحالی که ادب و نزاکتشو فراموش کرده بودش و با چهره عصبی به قصد کشتن یونگی به سمتش میرفت، شروع کرد به غرغر کرد:
-به من خیانت میکنی؟ با کدوم بی پدرومادری هان؟
من بابای اون خرابی که باهاش خیانت کردی رو میگام و دیکشم میبرم، میندازم جلوی سگی شغالی چیزی که همچین بچه های تخم حرومی به بار نیاره. اون مادرشم میکنم یکی بخر دوتا بکوب تا به همه سرویس رایگان بده...

تهیونگ که دید اگه جلوی جیمین و نگیره الان زنش و خودشو به باد خرابی میده، زد پس کله سولمیتش.
-احمق چولمنگ کله هویجی، دندون رو جیگر بزار ببین چی میگم من، اونیکی هیونگ باهاش خیانت کرده یونتان بودش.

جیمین با گیجی نگاهی به یونگی که چهرشو پوشونده بودش و یونتان انداخت:
-چی داری ناله میکنی زبون بسته.

ته اهی از احمقی جیمین کشید:
-بابا من و یونتان اومدیم هیونگ و بیدار کنیم، یونتانم رفت رو تخت و طبق عادت شروع به لیس زدن کرد بعد هیونگم فکر کرد تویی چهرش خیلی عاشقانه شده بودش برا اون ترکیدم من.

مغز این کله هویجی کم کم شروع به پرداز کرد و متوجه شد اون ملاقه به اشتباه خورده تو صورت گربه کوچولوش.
-من چه گندی زدم..وای..تهیونگ این بچه خرابتم وردار برو بیرون ببینم چه بلایی سر بچم اوردم‌

- چیکار به بچه من داری، ریدن دهنت
جیمین با صدای خفه ای زمزمه کرد:
-وردار رو گمشو بیرون.

تهیونگ که دید اوضاع خرابه بچشو زد به بغلشو از اتاق زد بیرون.
جیمین با چهره نگران نزدیک یونگی شد و روی تخت نشست.
-یونگی بچم دستتو وردار ببینم چیکار کردم من..

ولی این پیشی کوچولو هیچ صدایی نداد.
-یونگی من؟ بچه گربم؟ عشق دلم میشه دستتو ورداری ببینمت؟
با دستاش سعی کرد دستای یونگی رو کنار بزنه با دیدن دماغ قرمز شده و خون جاری شده از دماغش روح جیمین از تنش جدا شد..
بدترین قسمتش اینجا بودش که چشاش به خیسی چشای یونگی افتاد.

-یو‍..یونگی بمیرم داری گریه میکنی؟
کله نعنایی با صدای گرفته ای جواب جیمین نگران و داد:
-خدانکنه بچه.. گریه نمیکنم فقط اشک درد، یکم درد دماغم زیاد بودش و چشام خودش پر شدش.

یونگی با دیدن چهره رنگ پریده جیمین، اونو بغل کرد تا ارامششو تزریق بکنه.
-عشق یونگی به بودا قسم هیچی نشده باشه؟ اینطوری نباش، اینطوری میبینمت درد دماغم زیاد میشه.

جیمین اروم دست لرزونش و اروم روی بینی یونگی گذاشت.
-جون جیمنی درد نمیکنه؟ دستم میشکست... وای خون بینیشو.

یونگی برای عوض کردن حال هواشون با شیطنت کنار گوشش لب زد:
-درد که میکنه ولی اگه کاری که من بگم و بکنی دردش کمتر میشه بیبی

جیمین با چشای نگرون نگاهش کرد:
-چی کار؟
-سه نوبت پش سرهم من تاپم و باید زیرم باشی بیبی.

سندروم دست بیقرار بودش که جیمین دوباره زد تو شکم یونگی وگرنه نمیخواست دوباره بزنه.
-جیمین شکمم ناقص کردی..
-ببخشید ببخشید باشه قبوله خوب؟ الان خوبی؟

جیمین با چشای شیطونش نگاش کرد:
-اره جوجه عالیم من الان

جیمین لبخند مهربونی زد که درجا به اخم تبدیل شد:
-تقصیر همه اینا تهیونگ اون باعث شد من بزنمت.

و به سرعت از اتاق خارج شد
-خوب تهیونگ جان چرب کن که جوجم داره میاد

یونگی با لبخند گفت و به سمت سرویس رفت.

یونگی با لبخند گفت و به سمت سرویس رفت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


________

میدونم اونی نبود که قولشو دادم و دیر اومدم
ولی شما این تایمو برا استراحت من در نظر بگیرین.^^
امیدوارم بخونین و لذت ببرین

Are you kidding me?Where stories live. Discover now