صاحب تور خراب

257 43 15
                                    

جونگکوک به عقب برگشت و زبونشو دراورد:
-برو مامانتو کباب بکن مرتیکه...
و زرت کله ملاق شد، چون پاش به سنگ گیر کرد .

همه از اتفاقی که افتاد سکوت کردن و ایستادن، حتی اون صاحب تور بوگندوی مادرخیراتی.

در همین حین بود که با صدایی که اومد جونگکوک قسم خورد طلاقشو سه طلاق بگیره.
-پوهااا.. وای جونگییی شبیه کتلت شدی... وای هههه

بله دوستان تهیونگ همینطور که میخندید به سمت کوکی رفت و بلندش کرد، از چهره کیوت کوکی دلش ضعف رفت و روی موهاشو بوسید.

کوکی پیش خودت فکر کرد شاید طلاقشو دو طلاق بکنه..
-وای بچم خیلی خوردنی شد قیافت نتونستم خودمو کنترل بکنم، بخاطر بامزگی خندیدم بهت ناراحت نشیا بانی من.

همه از این تغییر مود ۲۷٠ درجه ای تهیونگ تعجب کرده بودن تا حدی که جین با لقد زد تو باسن نامجون و داد زد:
-جونگکوکییی فاصله بگیر تسخیر شدههه تهیونگ.

نامجون همونطور که جای ضربه رو میمالید زیر لب غرزد:
-اون تسخیر شده چرا من و میزنی من گناهـ...

با ضربه محکمی که تو کلش خورد حرفش نصفه موند:
-دعا کن این ادمخوار ها بخورنت وگرنه پامو برسه سئول سوپ هشتپات میکنمت.

صاحب تور با شنیدن سخن جین عصبی شد:
-ما قاچاقچی ادمیم نه ادمخوار
-همون چه فرقی توش داره؟
-ما تیکه تیکتون میکنیم میفروشیم نه اینکه بخوریم.
-مهم نیتتون که تو هردوتاش تیکه تیکه کردن.

اونا درحال بحث و این طرف ویکوک درحال کتک کاری و یونمین درحال دل و قلوه دادن.

کوکی از حرص زد تو بازوی تهیونگ و گفت:
- اصلا یادت بود یه شوهریم داری؟
تهیونگ با حالت زاری نگاه متاسف به چشای بانیش نگاه کرد:
- عشقم بخدا مغزم از کار افتاد بودش

کوکی مشتی به شکم تهیونگ حواله کرد و صورتشو با ناراحتی برگردونند:
-عهه؟ باشه پس وقتی هم مغز من از کار افتاد تو دادگاه خانواده بنگتنی و دادمت دست ماموران سوپ هیونگام گریه نکنیا.

تهیونگ با درد شکمشو گرفت و ترسید پرسید:
-سقط شدم کوکی... واستا.. سوپ هیونگات؟ یعنی یونگی هیونگ و هوسوک هیونگ؟


یونگی با چشای شیطون جیمین و نگاه کرد:
- پسرم گل کاشت با این تور گرفتنش
جیمین لباشو از روی نارحتی غنچه کرد:
-داری مسخرم میکنی؟

یونگی دستشو رو کمر جیمین گذاشت و به خودش نزدیک کرد و کنار گوش جیمین لب زد:
-چرا باید مسخره بکنم پسرم؟ انرژی یه ماهم جور شد.
جیمین از حرص داد زد: الان رسما داری مسخرم میکنیی.
یونگی خندید و بوسه ای رو لب جیمین گذاشت.

صاحب تور با دیدن بوسه یونمین چهرش درهم شد با حالت چندش گفت:
-تو الان لبای اون پسرو بوسیدی؟؟ شما ها کونین؟

هر شیش پسر با شنیدن این حرف اخماشون رفت تو هم.
جیمین با صدای عصبی تکرار کرد:
-کونی؟ اینکه (صورت یونگی رو گرفت، به سمت خودش کشید و لباشو بوسید) من لبای کسی که دوسش دارم و میبوسم یعنی اونکار؟

تهیونگم از فرصت استفاده کرده و لبای کوکی رو بوسید و با افتخار لبخند زد:
-اشتباه متوجه شدی انگل اجتماع..

اون دوتا اونکار رو بکنن و جین نکنه؟
سخت در اشتباهین باوجود قهر کردنش بوسه ای کوتاه و سریع رو لبای نامجون زد:
-اینکه خودت با مردای مختلفی میخوابی تا خرج خانوادتو بدی به این منظور نیس که ماعم همونیم..
بعدشم خیلی سعی کردم به بابات توهین نکنم حالا بیا کفشامو ببوس.
جین با غرور گفت و بازوی نامجون و تو دستاش گرفت.

یونگی لبخندی به جیمین زد و به سمت صاحب تور رفت، توراه نگاهی به جین انداخت:
-هیونگ ناراحتم که اندازه تو خود کنترلی ندارم.

جلوی صاحب تور واستاد:
-اینکه بوسیدن لبای همجنس خود از نظر تو کونی بودن مشکل من یا دوستام نیس، مشکل از پدر و مادر خرابته...

ومشت اول و کوبید تو دهن اون مرد و با هیجانی مخلوط به عصبانیت داد زد:
ما فقط عاشق همجنس خودمون شدیم و بدون ترس عشقمون و نشون میدیم مرتیکه مادرخیراتی

ــــــــــــــــ
دوستان متوجه شدین تو این پارت به بهونه های مختلف همو بوسیدن یا نه؟😔🌚

Are you kidding me?Where stories live. Discover now