هاااا

186 37 21
                                    


-ولی فکر نکنم دلیل اصلیش این باشه نه؟

جی هون کمی مکث کرد و کاملا مشخص بود که داره جلوی خودش و میگیره تا چیزی نگه...
-همه همش که نیس اگه بخوام راستشو بگم پنجاه پنجاهه..

هوسوک نگاهشو از دو دست جی هونی که انگشتاش عدد پنج و نشون میدادن گرفت:
-پنجاه پنجاه چی چی؟

-من نباید بگم این چیز میزای شغلمو.....(مکث) ولی تو هوسوکی..
لبخند پاستیلی زد:-میخوام از اون دوستت اسکی درمانی برم به نظرم جالب بود روشش... میخوام در طول زمانی که باهم میگذرونیم احساس راحتی بکنی و بدون هیچ پنیکی و ارامش و زمان طولانی بهم بگی چیشده.. من نمیخوام تورو اذیت بکنم.

هوسوک تک خنده ای کرد:- هیچ وقت فکر نمیکردم یونگی به صنعت روانشناسی هم حمله بکنه.
-یونگی؟ همون دوستت که شده الگوم؟

هوسوک از جاش بلند شد همونطور جواب دوست جدیدشو داد:-اره همون، راستش اگه بخوای با من دوست بمونی با دردسرای بزرگی که حتی به فکر جنم نمیرسه روبه رو میشی، امادگیشو داری که سکته نکنی با دیدنشون؟

جی هون با هیجان از جاش بلند شد:- بیشتر از قبل مشتاق شدم هم تورو هم دوستات و بشناسم مخصوصا یونگی اعظم.
هوسوک خنده کوتاهی کرد و به سمت در رفت:- شمارمو از همون پرونده زیر دستت وردار جی هونا.

دستی به دکی قد کوتاهش تکون داد و درو بست، به خودش که اومد دید هنوز لبخند رو لبشه..
-این چندمین لبخندی که امروز سر این فیک یونگی میزنم؟ پشمام چقد شبیهن این دوتا کوتوله..

زیر لب زمزمه کرد و از ساختمون بیرون زد.
نخی سیگار از جعبش بیرون اورد و بین لباش گذاشت و روشنش کرد.

پکی عمیقی به سیگار زد:- دنیا گرده ولی در این حد که بازم جلوم سبز بشی؟ گورکن جوانیم؟
-امیدوارم قبل اومدن یونگی تموم شه این ماجرا اصلا حوصله یونگی تخس و ندارم.

مرور کردن خاطراتی که تویه جعبه ای مهروموم شده گذاشتی کنج ذهن و دلت شبیه اینکه چاقورو برداری دوباره روی جای زخمات بکشی و خونیش کنی...

ولی هممون میدونیم تکرار اون اتفاقات تو ذهن ادم دست خودمون نیس، انگاری کنترل بدنت از دست مغزت خارج میشه و دلت کنترلشو به دست میگیره..

هرچقدر ذهنت زجه میزنه التماس میکنه دل بهش گوش نمیده و باز کار خودشو میکنه و اون جعبه مهروموم و باز میکنه..

مثل زمانی که ذهن هیچ توجهی به تن خونی دل نبود و به کارش ادامه میداد، کاری و انجام میداد که هردو میدونستن بزرگترین زخمه..
اینجا فقط مغز میدونست که این زخم نجات دهنده روح داغون بدنه..

Are you kidding me?Where stories live. Discover now