.
.
.
.خوابآلود دستی به چشماش کشید
و ادامه سبزیجات رو خورد کرداز وقتی شبا با رایحه آتیش الفاش
میخوابید
دیگه نمیتونست مثل قدیم سحر خیز باشه
همش خوابش میومد ...با پیچیدن دستی دور کمرش
از ترس بالا پرید
سریع برگشت ...با دیدن الفاش هول شد ..
" س.سلام ...شوگا آروم از پهلوهاش گرفت
مثل پر بلندش کرد
و روی اپن گذاشتتش ...." اینجا چکار میکنی ؟!
با دو تا دستش پسرک رو بین خودش قفل کرد
ابروهاش کمی تو هم رفت ..." من ..من دیدم اون پسر ..یکم تب داره
گفتم براش سوپ درست کنم...
وقتی بیدار شد بخوره ...سرشو بالا پایین کرد
" بعد اونوقت ...این همه خدمه اینجا چکارن؟!چشمای طوسیش کمی گرد شد
" ن..نمیتونم برم صبح به این زودی بیدارشون کنم که" پس من این همه حقوق برای چی
به اینا میدممم..؟؟؟؟؟صورتش از داد آرومش جمع شد
" خب ..خب ..ببخشید ...عقب کشید و سمت دستگاه اسپرسو ساز رفت ...
جیمین سریع اومد پایین تا بهش کمک کنه
اما با دردی که توی پاهاش پیچیدروی زمین افتاد
و صورتش از درد شد جمع شد ...شوگا نگران لیوانو روی میز گذاشت و سمتش پا تند کرد
" الان میخواستم بیام پیشت
چکار کردی با خودت
مچت پیچ خورد ؟؟با لبای آویزون مچ راستشو که بیشتر درد میکرد مالید
" خ..خوبم ...چیزی نشد ...شوگا بدون اهمیت بهش
مچ پای کوچولوشو توی دستش گرفت" چرا جوراب میپوشی توی خونه الکی
چشماش گرد شد
قبل این که بخواد جلوی الفاشو بگیره
شوگا جورابشو درآورد
و به پوست سرخ و سفیدش خیره شداون بچه ..واقعا بزرگ شده بود ؟!
پاهاش چقدر کوجولو و بامزه بود ...!!پسرک سریع ازش فاصله گرفت
و پاهاشو جمع کرد
" خ..خوب شد ..خوب شد یونگی ..شوگا تازه به اون بخش کیوت دست پیدا کرده بود
با پوزخند پاشو گرفت و کشید سمت خودش" الان دست میزنم دردت میگیره ؟!
از قصد پاشو توی دستاش گرفت و مچشو نوازش کرد ...
لپاش بیشتر سرخ شد و از لمس الفاش
قلقلکش اومد
" نه..نه ...با خنده اوفتادنش
شوگا با تعجب نگاهش کرد
" چی شد ؟" ق..قلقلکم ..ههه...میاد ههه...آیی یونگی... دست نزن ....
YOU ARE READING
that man / اون مرد " yoonmin"
Actionبرشی از داستان : " دوست دارم ببینم روابطشون در حد پدر پسریه یا .... با ضربه جین به شکمش خفه شد صورت همیشه خندون هیونگش اخمی بود " یااا ...هیونگ !!!! " نباید اینجوری پشتش حرف بزنی اون همسره یونگیه ! کوک پوزخند زد " ول کن هیونگ اون یه ازدواج صوری...